۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

استبدادستیزی، توسعه اقتصادی و یکپارچگی ملی دغدغه سحابی بود گفتگو با محمد ملکی:


جرس: یکسال پیش عزت الله سحابی از دنیا رفت اما این همه غم نبود، در تشییع پیکر این سیاستمدار صادق وزارت اطلاعات و لباس شخصی ها اجازه ندادند تا دوستداران مهندس گرد هم آیند و حتی عکس عزت اله سحابی را پاره کردند و اینجا بود که هاله سحابی به اعتراض در آمد و یکی از مامورین چنان ضربه ای به او زد که هاله سحابی برای همیشه بر زمین افتاد، تشییع پیکر هاله مظلومانه تر از مهندس بود. خانواده سحابی را مجبور کردند که شبانه دختر سحابی را دفن کنند و مراسم ختم هاله هم با حضور نیروهای سرکوب برگزار نشد و به ضرب و شتم خانواده و دوستداران سحابی انجامید. دکتر محمد ملکی که عمری را به راه مبارزه گذشته و سالها زندان را تجربه کرده است، از نزدیک شاهد این خاطره تلخ بوده و آنقدر متالم شده که روایت آن روز دردناک را به شعری سروده است. با محمد ملکی درباره سحابی ها به گفت و گو نشستیم. در سالگرد درگذشت مهندس سحابی لطفا از ویژگی های شخصیتی ایشان بفرمایید؟ مهندس سحابی انسانی استبداد ستیز بود و از دوران جوانی و دانشجویی با عضویت در انجمن های اسلامی دانشگاه مبارزه با دیکتاتوری منش و روشش بود و در زمان شاه به همین خاطرو به اتهام عضویت در نهضت آزادی ایران به زندان افتاد. روحیه استبدادستیزی مهندس سحابی بعد از انقلاب هم به قدرت قبل ادامه داشت، من سندی دارم که در تاریخ 6 اسفند 1358 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده است. مهندس سحابی به اتفاق دکتر حبیبی نامه ای هشدارآمیز منتشر کرد تحت عنوان " هشدار سحابی و حبیبی به ظهور فاشیزم در ایران" در این مقاله سحابی به وضعیت روز و اغتشاش پس از انقلاب اعتراض داشت آن موقع یکسال هنوز از انقلاب نگذاشته بود و گروههایی اسلامی و وابستگان به حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب اللهی ها علیه دگراندیشان و محافل روشنفکری حمله می کردند این حملات موجب اعتراض مهندس سحابی شد و هشدار ظهور فاشیزم داد. "سحابی و حبیبی در پایان این نامه مینویسند این اعمال مقدمه پیدایش دیکتاتوری نظامی و فاشیسم نوین است و ما تا آنجا که توان داریم نسبت به افشای حقایق و مبارزه با مبانی تکوین دیکتاتوری نوین اقدام میکنیم تا تدوام انقلاب اسلامی ایران تضمین گردد." این استبداد ستیزی را سحابی همیشه داشت. وقتی نماینده مجلس موسسان شد با ماده پنج قانون اساسی به شدت مخالفت کرد حتی با دکتر بهشتی درگیر شد و مخالفت خود را با اصل ولایت فقیه شجاعانه ابراز کرد. در نخستین مجلس پس از انقلاب وکیل مجلس شدند و از حقوق مردم دفاع کرد اما همواره از سوی متحجران مورد آزار و اذیت قرار گرفت تا جایی که سه بار در زمان جمهوری اسلامی به زندان افتاد. در سال 75 و بعد در سال 79 تحت شکنجه های روحی و روانی سنگینی قرار گرفت اما با این حال در تمام دوران زندگی اش دست از استبدادستیزی برنداشت. ماجرای تشییع جنازه مهندس سحابی تلخ تر از حتی مرگ ایشان بود و با هجوم نیروهای امنیتی و زد و خورد در مراسم ، دخترشان نیز به شهادت رسیدند. یکسال از آن واقعه گذشته اما میخواهیم شما یکبار دیگر از آن تشییع جنازه تاریخی برایمان بگویید و اینکه چگونه یکی از چهر های شناخته شده انقلاب مظلومانه جنازه اش توسط دستگاه اطلاعاتی مورد بی احترامی قرارمیگیرد؟ تشییع جنازه مهندس سحابی به واقع مظلومانه و دردناک بود . از شب قبل از مراسم نیروهای امنیتی فشار و اصراری زیادی به خانواده و شهید هاله آوردند که مراسم در صبح خیلی زود و بی سر و صدا انجام شود حتی جاده های منتهی به لواسان توسط نیروهای انتظامی بسته شده بود و آمدن دوستان و علاقمندان مهندس سحابی با مشکلاتی مواجه بود. ساعت 8 صبح جنازه ایشان را به باغ گلندوک لواسان بردند و آنجا شستشو دادند درموقع تشییع جنازه شهید هاله، عکس پدر را در دستش گفته بود و جلوی جنازه که بر دوش جوانان بود حرکت میکرد چند قدمی دور نشده بودیم که یکمرتبه ماموران هجوم آوردند و با مشت به پهلوی هاله خانم زدند و قبل از رسیدن به بیمارستان هاله خانم درگذشت. حتی موقعی که خواستند جنازه مهندس سحابی را به آمبولانس منتقل کنند جنازه بر زمین افتاد در شرایط بسیار زشت و وحشتناکی تشییع انجام شد و در آن باغ دفن کردند حتی اجازه ندادند نماز میت به درستی اقامه شود و ماموران اعتراض میکردند که چرا اینقدر صلوات میفرستید و عده ای را به خاطر همین دستگیر کردند... مسائل بسیار وحشتناکی در تشییع جنازه مهندس پیش آمد . آن شب خبر دادند هاله شهید شده و ماموران اصرار داشتند پیکر هاله خیلی زود دفن شود. فردای آن روز جنازه را به پزشکی قانونی برده بودند وتا جنازه را به قبرستان گلندوک آوردند هوا تاریک شده بود. پیکر هاله را به غسالخانه ای که حتی برق نداشت بردند و با چراغ دستی و در تاریکی و ظلمت شب جنازه را غسل دادند و نماز خواندند و و بر روی قبر پدر دفن کردند. این ماجراها را همه شاهد بودند . هر چقدر هم دستگاه بخواهد ادعا کند پرونده بسته شده اما این پرونده در نزد مردم ایران هیچوقت بسته نخواهد شد . جنایتی که در تشییع جنازه مهندس سحابی رخ داد ، شهادت هاله و ده روز بعد با اعتصاب غذای آقای صابر و فوت ایشان منجر شد اینها جنایتی است که مردم فراموش نمیکنند. البته من این مسائل را به صورت شعرگونه ای نوشتم که در اختیار شما قرار خواهم داد. مرحوم سحابی و شهید هاله هردو به فاصله کمی از این دنیا رفتند در فرهنگ ما اینگونه است که نزدیکی در مرگ را تعبیر به قرابت روحی میکنند . رابطه مهندس سحابی و هاله چگونه بود و چه وجوه اشتراکی داشتند؟ مهندس سحابی یکی از سیاسیون واقعا اخلاقی و روش و منش ایشان اخلاق مدار بود. هاله هم این خصوصیات را داشت . هاله در طول جنگ مدتها به عنوان پرستار به مجروحان و جنگ زده ها کمک میکرد و در جریان تظاهرات مردمی در خیابان گاه با پاسداراها صحبت میکرد و میپرسید : پسرم! چرا مردم را میزنید و سعی میکرد آنها را آرام کند تا کمتر به مردم هجوم ببرند. شیوه رفتاری مهندس و هاله نزدیکی های بسیار زیادی بین این پدر و دختر به وجود آورده است. چگونه سحابی ها در سه نسل مختلف از دکتر یدالله سحابی تا هاله سحابی توانسته بودند از ملییت ایرانی و مذهب تشیع توامان دفاع کنند، رمز اعتدال آنها در چه بود؟ مهندس سحابی و هاله هر دو عتقادات مذهبی بسیار قوی داشتند. دکتر یدالله سحابی هم بسیار فرد مذهبی بود همراه با مهندس مهدی بازرگان اعتقادات عمیق مذهبی داشت. این خانواده به اسلام و مذهب تشیع معتقد بودند و به آینده ایران و سربلندی اش می اندیشدند و دغدغه ایران و مردمش را داشتند. مهندس سحابی و هاله در عین حال بسیار به وطن شان هم علاقه داشتند بسیار ایران دوست بودند. یکی از نگرانی های بزرگ مهندس سحابی این بود که من میترسم ایران تجزیه شود . از پاره پاره شدن ایران نگران بود و تا آخرین لحظات زندگیش ترس و نگرانی درباره یکپارچگی ایران داشت . هاله هم در طول جنگ با مشکلات زیادی مواجه شد اما با بردباری و صبر و متانت تحمل کرد. این اثر را پدر و مادر بر روی فرزند معمولا میگذارند . هاله دیده بود که پدرش چه رفتاری دارد و مردم چگونه به پدرش نگاه میکنند و چقدر پدر را مردم احترام میکنند و دوست دارند . و تشخیص داد که راه پدر راه صحیحی هست و با خود گفت که راه پدر را از جنبه اخلاق سیاسی و اجتماعی ادامه بدهم و تا آخرین لحظه حیات راه پدر را ادامه داد. وقتی مهندس در کما بود و هاله در زندان ، ماموران امنیتی برای دادن مرخصی به هاله از او تعهد کتبی خواستند اما او حاضر نشد برای ملاقات با پدر هیچ تعهدی برخلاف اعتقاد و باورش دهد. ماموران تاخیر کردند اما بالاخره مجبور شدند هاله را به ملاقات پدر ببرند اما دیگر دیر شده بود و مهندس از دنیا رفته بود. دادستانی و محسنی اژه ای ادعا کرده است پرونده فوت خانم سحابی در تشییع جنازه پدر و آقای صابر در زندان هیچ مقصری نداشته . در حالیکه بارها خانواده اعلام کرده بود شاهدانی برای شهادت و فیلم های امنیتی برای ارائه به دادگاه وجود دارد. چطور میتوان از مختومه شدن این پرونده جلوگیری کرد ؟ آقای اژه ای و همپالکی هایش در این نظام دروغ و دغل و انکار زیاد میکنند مگر اینها نبودند که در دهه 60 دهها هزار نفر را اعدام کردند . من خودم شاهد مسائل بودم اما همه این کشتن ها و شکنجه ها را منکر میشدند . به آقای خمینی میگفتند که در زندان ها شکنجه میکنند اما ایشان نمیپذیرفتند و میگفتند منافقین خودشان، خود را شکنجه میکنند. اگر اسناد و نامه افشاگر آقای منتظری نبود هیچ کس حاضر نبود جنایات در زندان را حتی باور کند همه انکار میکردند. بعد از افشاگری مرحوم منتظری بود که جنایات رژیم در زندان برملا شد شما نگران انکار امثال اژه ای ها نباشید . آنها مجبورند تکذیب کنند . هیچ دادرسی وجود ندارد . هیچ جا نیست که مردم شکایت کنند و این اسناد وجود دارد . درباره هاله ما گفتیم در هر دادگاهی حاضر هستیم شهادت دهیم و اعلام کردیم ماموران امنیتی حاضر در مراسم تشییع مرتب فیلم برداری ، دادگاه فقط کافی است از وزارت اطلاعات بخواهد تا این فیلم ها را نشان دهند. اما دادرسی وجود ندارد. قوه قضائیه خود از وزارت اطلاعات دستور میگیرد و همدست جنایات آنهاست . نیروی انتظامی هیچوقت درباره شهادت هاله خانم از شما یا دیگر حاظران در مراسم بازپرسی نکرد؟ نه تنها از من بلکه از هیچکدام از بچه هایی که آنجا بودند هیچ سوالی نکردند و نخواستند حقیقت را بشنوند. اصولا شیوه حکومت این نیست که مسائل را روشن کند، مگر مسئله سال 88 و زندان ها و بحث کشتار در زندان و خیابان ها معلوم شد؟ مگر حمله به کوی دانشگاه معلوم شد؟ این نظام شیوه اش همین است و از امثال من شرح ماوقع را نمپرسد تا ماست مالی کند و حقایق را پنهان نگاه دارد . با این بدعدالتی ها که در حق خانواده سحابی رفته چگونه باید برخورد کرد؟ در برخورد با این مسئل من معتقدم باید افشاگری کرد من نامه ای مفصل به نماینده ویژه سازمان ملل آقای احمد شهید نوشتم و همه این مسائل را برای ایشان شرح دادم. من معتقدم که باید محکم ایستاد و انتقاد کرد و افشاگری نمود اگرچه این حکومت نشان داده به هیچ چیزی پایبند نیست . دو سال هست که نماینده ازسازمان ملل تعیین شده ولی اینها حتی آقای شهید را به ایران راه نمیدهند چون میداند در صورت تحقیق و بررسی او ، بسیای از جنایات برملا میشود. این نظام یک حکومت فاشیستی است از نوع فاشیسم مذهبی و در طول این سی و سه سال هر جنایتی که خواستند کردند و هنوز هم به این جنایات ادامه میدهند و چنان محیط رعب و وحشتی ایجاد کردند که کمتر کسی جرئت میکند حرف بزند نامه بنویسد یا اعتراض کند . اگر من هم در این سن و سال و با وجود بیماری حرفی میزنم مرتبط آزار و اذیت میکنند . به یاد بیاورید بلایی که بر سر نرگس محمدی آوردند . زنی که حقیقتا مریض هست از زنجان به زندان بردند. معدود افرادی فریاد کردند ، وقتی کسی اعتراض نمیکند حکومت هر غلطی که بخواهد میکنند . ما دادرسی نداریم اگر قرار است دادرس باشد . اگر دادستان وجود دارد باید داد مظلوم را بستاند . مرحوم سحابی در تمام طول عمرشان همواره سعی داشتند که صادقانه زندگی کنند و میان آنچه که میگفتند و کردارشان فاصله نیافتد، بارها از اشتباهات خود گفته بودند و گفته های دیگرانی که روزگاری با آن مخالفت داشتند را پذیرفته بودند. شما سالها با ایشان معاشرت داشتید خاطره ای از این انصاف و صداقت مهندس برای ما بگویید؟ زندگی مهندس سحابی تمامش صداقت بود . همگی ، روش های اخلاقی بود . صدها مثال وجود دارد که ایشان جز از مسیر صداقت مسیر دیگری را طی نمیکرد . ممکن بود مسائلی باشد که دوستان یا خود من مخالف بوده باشیم ولی مهندس در ابراز عقیده اش و منش و روش خودش هیچوقت صداقت را فراموش نمی کرد . نکته مهمی که در جواب این سوال شما باید عرض کنم این است که مهندس از کسانی بود که معتقد به نقد خود بود و معتقد بود که همه افراد ممکن است عیب هایی داشته باشند خطاهایی داشته باشند . امیدش این بود که روزی برسد که خودمان از خود نقد کنیم و این به نظر من یکی از مشکلات گروه های سیاسی ماست که حاضر نیستند خودشان را نقد کنند. در مسیر مبارزه اشتنباهاتی را مرتکب میشود .مهندس از کسانی بود که معتقد به نقد پذیری بود . من خودم گاهی مهندس را نقد میکردم و ایشان با شوخی و خنده و متانت نقدم را میپذیرفت . بااینکه من چند سالی کوچکتر از مهندس بود میتوانستم از روش مهندس انتقاد کنم . این روحیه نقد پذیری ویژگی خاص مهندس بود . نقد از خود در مهندس وجود داشت و همه کسانیکه با ایشان ارتباط و تماس داشتند به این موضوع معترف هستند . مهندس سالها دغدغه مبارزه سیاسی داشت اما در پی کسب قدرت نبود، تعریف و هدف مرحوم سحابی از سیاست و مبارزه سیاسی چه بود؟ مهندس سیاسیت را به خاطر قدرت نمیخواست در زندگیش هم این را نشان داد. بعد ا نقلاب عضو شورای انقلاب بود. نماینده مجلس شد ؛ اما وقتی انحراف رادید از قدرت کنار کشید، بعد هم روشی پیش گرفت که از قدرت دوری میجست . مقالاتی که ایشان در مجله ایرن فردا مینوشتند نشان از دغدغه های مهندس سحابی دارد. تنها دغدغه مهندس این بود که ایران لطمه نبیند ، مردم آزادی داشته باشند ، ظلم و ستم و بی عدالتی و فساد از این مملکت برکنده شود. ایشان تز خاصی داشت و معتقد به توسعه اقتصادی بود و میگفت یکی از روش های مبارزه ، توسعه اقتصادی است . عامل بسیاری ازمفاسد اجتماعی و سیاسی به دلیل عدم توسعه اقتصادی است. سه اصل کلی که مهندس به آن معتقد بود یکی استبدادستیزی ، دیگری توسعه اقتصادی و سوم یکپارچگی ملی بود. اینکه روزی اتفاقاتی بیافتد که خدای ناکرده ایران دچاره تجزیه شود . مهندس سحابی مطلقا با حمله خارجی موافق نبود و یک ایراندوست واقعی بود و در تمام زندگی اش روش و منش ایشان همراه با اخلاق بود. مرحوم سحابی در اواخر عمر به عنوان پیش کسوت مبارزه اصلاحی نامه ای خطاب به فعالان خارج از کشور نوشت، به نظر شما نامه مرحوم سحابی به فعالین خارج از کشور چه معنا و مفهومی داشت و ایشان چه سهمی برای ایرانیان خارج از کشور در گشایش فضای ایران قائل بود؟ شما هم خود طرح واره ای خطاب به اپوزیسیون از منظری دیگر داشتید؟ دیدگاه های من با مهندس در این مسائل متفاوت هست . مهندس اعتقاد به اصلاحات درون ساختاری داشت و میگفت شاید بتوان ان حاکمیت و نظام مبتنی بر ولایت فقیه را مجبور به رعایت حقوق مردم کرد. اما من چنین اعتقادی نداشتم. اعتقادم بر این بود که این نظام اصولا اصلاح پذیر نیست. با تمام تلاش هایی که شد امروز رهبران نمادین جنبش سبز به حصر خانگی دچارند . من اعتقادم بر این است و آخرین اتمام حجت را کردم و اعتقادم بر این است که باید آنهایی که به این نتیجه رسیدند این نظام اصلاح پذیر نیست باهم متحد و هم بسته شوند و تلاش کنند حاکمیت را مجبور کنند به آن اصلاحات مورد نظر اقدام کند . من میدانم این کار عملی نیست اما برای آخرین بار به عنوان یک پیرمرد به این حکومت انذار و هشدار میدهم که اگر این کار را نکنید سرنوشتت تان بهتر از سرنوشت صدام و بن علی و بشار اسد نخواهد شد. سرنوشت همه دیکتاتورها همین است اما چرا عبرت نمیگیرند!؟ در انتقاد به عملکرد احمدی نژاد مهندس سحابی در اواخر عمر نشریه ای 20 صفحه ای منتشر کردند با عنوان "فکری به حال ایران بکنید ". و در آن بر تشریح عملکرد اقتصادی دولت نوشتند که احمدی نژاد بلدوزری است که ایران را دارد نابود میکند . نظر شما درباره پیش بینی مهندس چیست؟ واقعا همینطور است. ایران دارد به سرزمین سوخته تبدیل میشود . گرانی، فساد و فحشا بیداد میکند . این نامه ها همه از سر دلسوزی بوده و هست. ما همگی باید نسبت به دروغ و دغل ها و حرفهای بی پایه ای احمدی نژاد و اطرافیانش افشاگری کنیم قبل از آنکه ایران را به سمت نابودی بکشاند . به قول خود احمدی نژاد سوار این قطار بی دنده و ترمز شده و اینکه چه وقت به دره پرتاب شود تنها خدا میتواند بر ایران رحم کند. گفتگو: فرزانه بذرپور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر