۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

حضور خنده دار رهبران نا امنی اجتماعی در مجلس

خنده دار ترین و درعین حال مضحک ترین جلسه مجلس هشتم، دیروز با حضور دو وزیر نظامی، یک وزیر غیر نظامی اما زندانبان قدیمی و همچنین دادستان کل کشور که از متهمین مهم فتوای قتل های زنجیره ای در کشور است، برای بررسی ناامنی اجتماعی تشکیل شد.
1- سرتیپ پاسدار "نجار" که در کابینه اول احمدی نژاد وزیر دفاع بود و در کابینه دوم وزیر کشور شد و گرداننده و هدایت کننده اوباشی بود که سال گذشته در مراسم سالگرد در گذشت آیت الله خمینی مانع سخنرانی حسن خمینی شد.
2- سرتیپ پاسدار احمدی مقدم که از دوران شهرداری احمدی نژاد، زیر بغل او را گرفته و با هم جلو آمده اند و فرمانده نیروی انتظامی است و از متهمین درجه اول جنایات ناشی از سرکوب مردم معترض به کودتای 22 خرداد.
3- بختیاری رئیس سابق زندان ها که حالا وزیر دادگستری است.
4- محسنی اژه ای نماینده دادستان انقلاب در وزارت اطلاعات و دادستان دادگاه روحانیت که هنوز جای دندان هایش روی بازوی عیسی سحر خیز باید باقی باشد و متهم به صدور چند فتوای قتل زنجیره ایست.
این ترکیب، که خود هرکدام کانون نا امنی اند، دیروز در مجلس حاضر شد تا گزارشی از دلائل نا امنی اجتماعی بدهد. هر چهار تن، که ظاهرا پیش از حضور در مجلس با هم همآهنگ شده بودند، یک صدا، رسانه ها( بخوانید مطبوعات، زیرا صدا و سیما که دست سردار دیگری از سپاه بنام ضرغامی است) را مقصر نا امنی معرفی کردند. به این دلیل ساده که اخبار جنایات را منتشر می کنند!
مثلا اگر چند نفر با چاقو یک غول بیابانی بنام "داداشی" را لت و پار کرده اند نباید خبرش منتشر شود. اگر برادران اوباش و بسیجی در خمینی شهر آن فاجعه تجاوز جمعی را مرتکب شده اند، نباید خبرش منتشر شود. اگر در کاشمر همین حادثه تکرار شد، نباید خبرش منتشر می شد. اگر قتل های زنجیره ای و باصطلاح ناموسی زنان در کرمان صورت گرفت نباید خبرش منتشر شود. اگر استاد اتمی را مقابل خانه اش برادران موتور سوار ترور می کنند نباید خبرش منتشر شود. اگر پزشکی قانونی آمار رسمی چاقوکشی را منتشر می کند که سال گذشته 631 هزار چاقوکشی ثبت شده، نباید خبرش منتشر شود. وقتی ماشین پلیس از روی مردم معترض به کوتای انتخاباتی می گذرد نباید خبرش منتشر شود. درباره مقام و موقعیت دانشمندان اتمی ترور شده هم که نباید خبری منتشر شود، مگر همان دروغ و دغلی که حکومت اعلام می کند، اخبار اتمی هم که مرز قرمز است. انتشار خبر دیدارهای رفسنجانی و خاتمی هم که ممنوع است. تصویرشان هم به همچنین. درباره جنبش سبز و رهبران آن، یعنی موسوی و کروبی نباید خبری منتشر شود. در باره سرکوب و تجاوز به بازداشتی های معترض به کودتای 22 خرداد هم نباید خبری منتشر شود و کروبی نباید دهان می گشود، درباره حمله اوباش تحت حمایت نیروی انتظامی به خانه کروبی هم به همچنین. درباره جنگ جاری در کردستان و حکومت نظامی در بلوچستان هم نباید خبری منتشر شود. درباره آمار طلاق هم صلاح نیست خبر منتشر شود چون زن و شوهرها تشویق می شوند ازهم جدا شوند. درباره شمار معتادان کشور هم نه خودشان آمار رسمی می دهند و نه صلاح است خبری منتشر شود. انتقاد از برنامه های دولت هم که صلاح نیست، فتیله باصطلاح جریان انحرافی را هم خودشان کشیدند پائین تا مطبوعات سوژه نداشته باشند. به این ترتیب و بزودی، یگانه خبر و گزارش غیر ممنوع رسانه ها، می شود سخنان فصل الخطاب آقا در دیدارهای فرمایشی و همچنین خطبه های چند امام جمعه تهران و مشهد و بعضی وقت ها قم!
آن هرمی که دیروز بعنوان راه حل برقراری امنیت اجتماعی در مجلس به نمایش در آمد را باید برعکس کرده و روی پایش قرار داد تا امنیت برقرار شود. یعنی ابتدا فضای سرکوب سیاسی خاتمه یابد، جنایت حکومتی در زندان و خیابان و یورش به خانه های مردم خاتمه یابد، احزاب به صحنه باز گردند و مطبوعات آزاد شوند تا واقعیات را بنویسند. در اینصورت است که هم مردم خود مبتکر امنیت اجتماعی و امنیت خویش می شوند و هم حکومت در چارچوب خواست مردم و قانون مجری برقراری امنیت می شود. حکومتی که خود مجسمه ناامنی سیاسی و اجتماعی است و در نظامی که رانت و رشوه و غارت ثروت ملی و گسترده ترین فقر ملی حاکم است، چگونه می تواند حافظ امنیت ملی شود؟
خلاصه گزارش جلسه دیروز مجلس را درهمین شماره پیک نت بخوانید.

۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

حضور خنده دار رهبران نا امنی اجتماعی در مجلس

خنده دار ترین و درعین حال مضحک ترین جلسه مجلس هشتم، دیروز با حضور دو وزیر نظامی، یک وزیر غیر نظامی اما زندانبان قدیمی و همچنین دادستان کل کشور که از متهمین مهم فتوای قتل های زنجیره ای در کشور است، برای بررسی ناامنی اجتماعی تشکیل شد.
1- سرتیپ پاسدار "نجار" که در کابینه اول احمدی نژاد وزیر دفاع بود و در کابینه دوم وزیر کشور شد و گرداننده و هدایت کننده اوباشی بود که سال گذشته در مراسم سالگرد در گذشت آیت الله خمینی مانع سخنرانی حسن خمینی شد.
2- سرتیپ پاسدار احمدی مقدم که از دوران شهرداری احمدی نژاد، زیر بغل او را گرفته و با هم جلو آمده اند و فرمانده نیروی انتظامی است و از متهمین درجه اول جنایات ناشی از سرکوب مردم معترض به کودتای 22 خرداد.
3- بختیاری رئیس سابق زندان ها که حالا وزیر دادگستری است.
4- محسنی اژه ای نماینده دادستان انقلاب در وزارت اطلاعات و دادستان دادگاه روحانیت که هنوز جای دندان هایش روی بازوی عیسی سحر خیز باید باقی باشد و متهم به صدور چند فتوای قتل زنجیره ایست.
این ترکیب، که خود هرکدام کانون نا امنی اند، دیروز در مجلس حاضر شد تا گزارشی از دلائل نا امنی اجتماعی بدهد. هر چهار تن، که ظاهرا پیش از حضور در مجلس با هم همآهنگ شده بودند، یک صدا، رسانه ها( بخوانید مطبوعات، زیرا صدا و سیما که دست سردار دیگری از سپاه بنام ضرغامی است) را مقصر نا امنی معرفی کردند. به این دلیل ساده که اخبار جنایات را منتشر می کنند!
مثلا اگر چند نفر با چاقو یک غول بیابانی بنام "داداشی" را لت و پار کرده اند نباید خبرش منتشر شود. اگر برادران اوباش و بسیجی در خمینی شهر آن فاجعه تجاوز جمعی را مرتکب شده اند، نباید خبرش منتشر شود. اگر در کاشمر همین حادثه تکرار شد، نباید خبرش منتشر می شد. اگر قتل های زنجیره ای و باصطلاح ناموسی زنان در کرمان صورت گرفت نباید خبرش منتشر شود. اگر استاد اتمی را مقابل خانه اش برادران موتور سوار ترور می کنند نباید خبرش منتشر شود. اگر پزشکی قانونی آمار رسمی چاقوکشی را منتشر می کند که سال گذشته 631 هزار چاقوکشی ثبت شده، نباید خبرش منتشر شود. وقتی ماشین پلیس از روی مردم معترض به کوتای انتخاباتی می گذرد نباید خبرش منتشر شود. درباره مقام و موقعیت دانشمندان اتمی ترور شده هم که نباید خبری منتشر شود، مگر همان دروغ و دغلی که حکومت اعلام می کند، اخبار اتمی هم که مرز قرمز است. انتشار خبر دیدارهای رفسنجانی و خاتمی هم که ممنوع است. تصویرشان هم به همچنین. درباره جنبش سبز و رهبران آن، یعنی موسوی و کروبی نباید خبری منتشر شود. در باره سرکوب و تجاوز به بازداشتی های معترض به کودتای 22 خرداد هم نباید خبری منتشر شود و کروبی نباید دهان می گشود، درباره حمله اوباش تحت حمایت نیروی انتظامی به خانه کروبی هم به همچنین. درباره جنگ جاری در کردستان و حکومت نظامی در بلوچستان هم نباید خبری منتشر شود. درباره آمار طلاق هم صلاح نیست خبر منتشر شود چون زن و شوهرها تشویق می شوند ازهم جدا شوند. درباره شمار معتادان کشور هم نه خودشان آمار رسمی می دهند و نه صلاح است خبری منتشر شود. انتقاد از برنامه های دولت هم که صلاح نیست، فتیله باصطلاح جریان انحرافی را هم خودشان کشیدند پائین تا مطبوعات سوژه نداشته باشند. به این ترتیب و بزودی، یگانه خبر و گزارش غیر ممنوع رسانه ها، می شود سخنان فصل الخطاب آقا در دیدارهای فرمایشی و همچنین خطبه های چند امام جمعه تهران و مشهد و بعضی وقت ها قم!
آن هرمی که دیروز بعنوان راه حل برقراری امنیت اجتماعی در مجلس به نمایش در آمد را باید برعکس کرده و روی پایش قرار داد تا امنیت برقرار شود. یعنی ابتدا فضای سرکوب سیاسی خاتمه یابد، جنایت حکومتی در زندان و خیابان و یورش به خانه های مردم خاتمه یابد، احزاب به صحنه باز گردند و مطبوعات آزاد شوند تا واقعیات را بنویسند. در اینصورت است که هم مردم خود مبتکر امنیت اجتماعی و امنیت خویش می شوند و هم حکومت در چارچوب خواست مردم و قانون مجری برقراری امنیت می شود. حکومتی که خود مجسمه ناامنی سیاسی و اجتماعی است و در نظامی که رانت و رشوه و غارت ثروت ملی و گسترده ترین فقر ملی حاکم است، چگونه می تواند حافظ امنیت ملی شود؟
خلاصه گزارش جلسه دیروز مجلس را درهمین شماره پیک نت بخوانید.

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

:: پنج توصیه ای که آیت الله خامنه ای از ماکياولی آموخته است

کريم سجادپور، از پژوهشگران بنیاد صلح کارنگی، در نشريه فارن پالیسی ضمن مقايسه رهبر جمهوری اسلامی ايران با نيکولو ماکياولی، فيلسوف ايتاليايی می نویسد: ۵۰۰ سال بعد، اکنون نويسنده کتاب «شهریار» و پدر معنوی سياست عملی، يکی از طلبه های ستايش برانگيز خود را در وجود رهبر مذهبی ايران، ‌آيت الله خامنه ای يافته است. رهبری که با چم و خم دستيابی به قدرت و نگهداری آن آشنايی ژرفی دارد. احمدی نژاد که خامنه ای صعودش به قدرت (و به نظر می آيد سقوط احتمالی از نردبان محبوبيتش) را مهندسی کرده بود، سومين رييس دولت پس از هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی است، که خامنه ای با ترفند وی را از ميدان به در می کند. در ۲۲ سال گذشته او با اين انديشه سر به رختخواب گذاشته و با همين انديشه سر از بالين بلند کرده است که نه تنها بسياری از پيروان او، که بزرگترين ابرقدرت جهان نيز در پی برانداختن او هستند. تابستان دو سال پيش کابوس او به واقعيت پيوست و ميليون ها ايرانی به خيابان ها ريختند و مخالفت خود را با انتخاب دوباره و دستکاری شده احمدی نژاد اعلام کردند. برخی از آنها شعارهای «مرگ بر خامنه ای» و «خامنه ای قاتل است، ولايتش باطل است» را سر دادند. با اين همه خامنه ای پس از سلطان قابوس عمان و معمر قذافی رهبر ليبی که قدرتشان به مويی بسته است، طولانی ترين حکومت خودکامه را در منطقه خاورميانه داشته است. ايدئولوژی حکومتی او بيشتر ماکياوليستی است تا شهادت گرايانه و ماکياولی اگر زنده بود اکنون با لبخند رضايت آميز آشنای خود بر لب، به اين نظام می نگريست. خامنه ای در طول حکومت خود به پنج اصلی که نماينده فلسفه حکومت گردانی (و صحنه گردانی) سياسی ماکياولی در رساله معروفش «شهریار» است وفادار مانده است. ۱) پاسخگو نبودن نويسنده با اشاره به گفته معروف ماکياولی که سياستمدار بايد هراس انگيز باشد از اين فيلسوف نقل می کند که: «شهریار لازم است مسووليت کارهای خلاف پسند مردم را به دوش ديگران بياندازد تا خودش محبوب باشد.» و می افزايد هيچ نظام سياسی اين خواست ماکياولی را به اين خوبی بر نمی آورد. زيرا رژيم ايران رهبر را از هر نوع مسووليت بری می کند. قدرت قانونی رهبر او را از پاسخگو بودن مبرا می دارد. او در همه سطوح دولت، قضاوت،‌ ارتش و رسانه ها حرف آخر است. او می گذارد ديگران کارهای کثيف را انجام دهند تا دامن کبريايی خودش به چيزی آلوده نشود. در عين حال وجود يک مجلس و رييس جمهوری به اصطلاح «منتخب» همچون سپری ميان نارضایتی عمومی و خامنه ای است. ۲) تظاهر به فروتنی کريم سجادپور پس از نقل قولی از ماکياولی درباره اينکه يک شهریار چگونه بايد خودش را متواضع،‌ مهربان و مومن نشان دهد می گويد: خامنه ای شايد به اندازه سلف خود خمينی کاريزماتيک نباشد ولی تبليغ لباس پوشيدن متواضعانه او با نعلين و عينک معمولی و چفيه فلسطينی و اين که در افواه شايع کرده اند او در زمان جنگ هشت ساله ايران و عراق مانند ديگر مردم از کوپن استفاده می کرد و داستان هايی که ملاقات کنندگان او از دکور ساده و بی پيرايه محل کارش در مرکز شهر تهران می گويند چيزهايی است که حتی در وبسايت رسمی او نيز می توان يافت. ۳) سازش ناپذيری خامنه ای توصيه ماکياولی را به شهریاران که سازش ناپذير باشند، عملا از سرنوشت محمدرضا شاه پهلوی آموخته است. شاه سابق ايران در تلاش برای آرام کردن معترضان گفت صدای انقلاب آنها را شنيده است. برخورد سرکوبگرانه خامنه ای با معترضان در پيامد انتخابات سال ۸۸ بسياری را شگفت زده کرد. اما خامنه ای خوب می دانست که کوتاه آمدن در برابر خواست های مخالفان تنها اشتهای آنها را برای تحول و دگرگونی بيشتر می کرد. نويسنده سپس می افزايد خامنه ای بر اين باور است که تهران نبايد در برابر ايالات متحده نيز سازشکارانه عمل کند زيرا ممکن است واشینگتن را به اعمال فشار بيشتر تحريک کند. به همين دليل باوجود قطعنامه های شورای امنيت، تحريم های اقتصادی و تهديدهای گهگاهی نظامی، سياست خارجی جمهوری اسلامی و سياست هسته ای آن همچنان رجزخوان مانده است. خامنه ای يک بار گفته بود حق را نمی شود تقاضا کرد. چون ابرقدرت ها را به فکر می اندازد که تهديدشان را به طور جدی عملی کنند. از اين رو نبايد انتظار داشت که تهران بر سر برنامه های هسته ای اش به اين زودی ها سازش کند. ۴) گسترش نيروی نظامی برخلاف خمينی که بيشتر يک پژوهشگر دينی واقعی بود، خامنه ای تا پيش از ارتقا به درجه آيت اللهی پس از مرگ خمينی و انتخابش به مقام رهبری دارای درجه ای معادل کارشناس ارشد (حجت الاسلام) بود. از همين رو به جای توجه به حوزه های علميه قم،‌ مشروعيت خود را در سنگرها و در ميان نیروهای نظامی جستجو کرد. او در پی کاهش محبوبيت خود توجه را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معطوف کرد. چيزی که ماکياولی که سازماندهی شبه نظاميان جمهوری فلورانس را بر عهده گرفته بود، می توانست به راستی حامی آن باشد. سپاه هم اکنون در پروژه های اقتصادی و تجاری عظيم کشور دست انداخته است و تحريم های بين المللی و نبود سرمايه گذاری های خارجی، آن را رقيب يکه تاز قراردادهای نفت و گاز و بخش معادن کرده است. برخلاف نظامیان مصر و تونس که وابستگی خود را به حاکمان در پی گسترش ناخشنودی مردم قطع کردند، رده های بالای سپاه و البته نه عموم آن که دارای ديدگاه های سياسی متفاوتی هستند، سرنوشت خود را گره خورده به رهبر می دانند. ۵) ضرورت وجود يک دشمن خارجی ماکياولی می نويسد بسياری بر اين باورند که يک شهریار بايد نيروی مخالفی را زيرکانه بپروراند تا با پيروزی بر آن بتواند موقعيت خود را بهبود ببخشد. طی سه دهه، خامنه ای همواره در سخنان خود چه زمانی که درباره سياست خارجی صحبت می کرد و چه درباره مسايلی مانند کشاورزی يا آموزش، درباره ظلم، حرص و توطئه های جهانی آمريکا داد سخن داده است. برای او دشمنی با آمريکا رکن اصلی انقلاب ۵۷ و شناسه مرکزی جمهوری اسلامی است. خامنه ای می داند سازش با ايالات متحده آمريکا ممکن است پيامدهای نامطلوبی برای رژيم داشته باشد. کريم سجاد پور با اشاره به توصيه های ماکياولی می گويد: خامنه ای آمريکا و اسراييل را به عنوان دشمن در صندوق ذخيره کرده است تا در صورت بروز ناملايمات، ناخشنودی عمومی، اوضاع بدتر اقتصادی و احتمالا آشوب های قومی از آن بهره برداری کند. پايان ماکياولی وار نويسنده اين مقاله ضمن اشاره به نقش مجتبی خامنه ای، پسر رهبر جمهوری اسلامی، و افسانه پردازی هايی مانند ياعلی گفتن خامنه ای هنگام تولد،‌ می گويد: خامنه ای ۷۲ ساله بر کشوری حکومت می کند که نزديک به ۷۰ درصد جمعيت آن را جوانان زير ۳۳ سال تشکيل می دهد که با فناوری های تازه با جهان در ارتباط هستند. آشتی ناپديری خامنه ای تاکنون يار او بوده است. اما اين ويژگی محتملا سبب شکننده شدن جمهوری اسلامی خواهد شد. سجادپور در پايان می نويسد ماکياولی در شرايطی در سال ۱۵۲۷ مرد که هيچ يک از مردم دورانش از او راضی نبودند. دور نيست که او نيز همان سرنوشت را داشته باشد.

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

:: اینجا ایران است؛ سرزمین آریایی‌ها، مهد تمدن (به یاد دو کودکی که به خاطر کودک‌آزاری دیروز معصومانه جان باختند.)

اینجا «ایران» است مهد تمدن، خاستگاه تمدن‌ها و فرهنگ‌های کهن! ایران سرزمینی که همانند مادری مهربان فرزندانی نظیر کوروش کبیر، بابک خرمدین، حافظ، ابن‌سینا، زکریای رازی را در خود پرورش داده است که هر کدام آنان از پیشتازان زمان خود بوده‌اند. سرزمینی که همیشه نجابت ساکنان آنجا زبانزد بوده است. سرزمینی که همیشه شکوه و عظمتش لب هر گوینده‌ای را برای ستایش و تمجیدش باز کرده است. اما چند صباحی است که ساکنان «ایران» بیمار هستند. بیماری که باعث فاصله گرفتن و فراموشی آن‌همه بزرگی شده است. در سرزمینی که هزاران سال پیش اولین منشور حقوق بشر در آن نوشته شده بود انسانیت به راحتی زیر پا گذاشته می‌شود. در کشوری که از زمان‌های بسیار دور بر خلاف سایر سرزمین‌ها زنان قابل احترام بوده‌اند به راحتی مورد تجاوز و آزار قرار می‌گیرند. چه شده است بر فرزندان کوروش و بابک!؟ چه شده بر این ملت که در آن تجاوز و کودک‌آزاری جزو خبرهای روزانه آنجا شده است!؟ هر چه به این فکر می‌کنم جوابی بر این پرسش‌ها نمی‌یابم! اما می‌دانم که اوضاع مردمان این سرزمین بسیار آشفته و نگران‌کننده می‌باشد. بهتر است هر کدام از ما به این پرسش‌ها فکر کرده و سعی بر یافتن پاسخ بر آن بیابیم تا شاید راهی برای رهایی از این تاریکی‌ها بیابیم. به یاد دو کودکی که به خاطر کودک‌آزاری معصومانه جان باختند.

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

:: دکتر مهدی خزعلی: از امروز اعتصاب غذا میکنم و جنازه ام را بر دوشتان میگذارم.

سپس دکتر دفاع جانانه ای میکند و خطاب به قاضی میگوید:تو نوچه وزارت اطلاعات هستی.با آنکه گردنم ورم کرده و شکسته،تقاضای درمان نمیکنم و از امروز اعتصاب غذا میکنم و جنازه ام را بر دوشتان میگذارم. نحوه بازداشت وحشیانه مهدی خزعلی توسط ماموران اطلاعات به روایت یک شاهد عینی تا امروز صبر کردم و نحوه دستگیری دکتر خزعلی را بیان نکردم که شاید امروز آزاد شود.دیروز دکتر پیام داد که بازجویش تماس گرفته و دارد به وزارت میرود که وسایلش را پس بگیرد همان وسایلی که دو سال پیش ماموران وزارت،از منزلش به غارت برده اند. دکتر از من خواست که اگر اتفاقی افتاد شاهد باشم. به وزارت که رسید،حکم بازداشت را به دکتر نشان دادند،دکتر در جوابشان می گوید این بازداشت برای ۱۰روز پیش است که چهار روز پیش برای همین حکم،در دادگاه وثیقه گذاشتم.مامور می گوید من باید بازداشتت کنم و دادگاه برای ما اهمیتی ندارد.که دکتر می گوید این حکم غیر قانونیست و من نمیایم.که ناگهان ۳ نفر بر سر دکتر ریختند و او را بر زمین محکم کوفتند بر دستانش از پشت دستبند زدند و به داخل ماشین انداختند،درحالی که یکی روی گردن دکتر نشسته بود و دیگری از آن طرف بروی شکم.مهدی خزعلی را به صورت دارازکش عقب ماشین قرار دادند و پسر نوجوانش بهت زده نگاه میکرد که …

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

:: عبد العلی بازرگان : دریغ که رفسنجانی در بازی سیاست همچنان منافع ملت را فدای مصلحت نظام می کند!

...آقای هاشمی در آذرماه ۸۸ تاکید کرده بود: "اگر مردم ما را بخواهند حکومت می کنیم و اگر نخواهند می رویم". اگر این سخن از سر صداقت است، باید پرسید مردم به چه زبانی باید بگویند شما را می خواهند یا نمی خواهند؟ مردم به زبان راه پیمائی های میلیونی قبل از انقلاب خواسته خود را به شاه حالی کردند و او هم پیام آنان را، هرچند دیر، شنید. این نظام که از ترس تکرار چندین برابر آن راه پیمائی ها، در پیوستن جویبارهای جمعیت و تشکیل سیل ملت نه تنها اجازه کوچک ترین راه پیمائی مسالمت آمیز قانونی به طرفداران جنبش سبز نمی دهد، حتی از تشییع پیکر پدر موسوی آزاده‌ی اسیر و شادروان سحابی در روستای لواسان هم وحشت دارد و جنازه دزدی و از تشکیل مجالس ختم و ترحیم نیز جلوگیری می کند، چگونه می خواهد نه گفتن ملت را بشنود؟... چرا آقای هاشمی رفسنجانی در وضعیت فعلی بدیلی را برای حاکمان کنونی ایران نمی شناسد؟ آقای هاشمی رفسنجانی در تحلیل شرایط فعلی ایران گفته است: " در وضعیت کنونی بدیلی برای نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه نمی شناسم". ایشان همچنین گفته است: "معتقدم اعتماد متقابل میان مردم، فعالان سیاسی و رسانه ای با نظام، کارگشا و حلال مشکلات خواهد بود". مسلما در منظومه فکری و مصلحت اندیشی های فردی، خانوادگی، صنفی و سیاسی آقای هاشمی بدیل دیگری نمی تواند مطرح باشد و انتظار دیگری هم از ایشان نمی رود. اما در دنباله سخنشان، بر ضرورت اعتماد متقابل ملت و حاکمان برای حل مشکلات، دلالت روشنی بر نگرانی از بدیل های محتمل به چشم می خورد و تناقضی را نشان می دهد که چرا آقای هاشمی در وضعیت فعلی بدیلی را برای حاکمان کنونی ایران نمی شناسد؟ چگونه می توان بدیل یک نظام را تشخیص داد؟... در کشورهائی که نهادهای مستقل مردمی آزادی و حق فعالیت دارند، بدیل هر حکومتی را به راحتی می توان در رقابت های احزاب و بالا و پائین رفتن آراء مردم نسبت به آنان شناخت، اما درحکومت های استبدادی ظاهرا هیچ بدیلی وجود ندارد؛ اما در عمل، دوام قدرت بسیار ناپایدارتر و تکرار بدیل ها از طریق انقلابات یا کودتاها به مراتب بیشتراست. چند اصل زیر در این مورد قابل توجه است: ۱- به شهادت تاریخ، هیچ نظامی بی بدیل نبوده و ذات هستی در تغییر و تکامل دائم است. ۲- بدیل هر نظامی به تدریج با ستم کاری حاکمان و تشدید نارضایتی مردم شکل می گیرد. ۳- این بدیل ممکن است ظاهر و آشکار و بالفعل، یا در باطن و ناپیدا و بالقوه باشد. ۴- نیروی بدیل و جانشین، طبق قوانین هستی انرژی خود را به رغم میل حاکمان آزاد خواهد کرد. ۵- جایگزینی بدیل هر نظامی در جوامع آزاد به آرامی و مسالمت صورت می گیرد( مثل اوباما در آمریکا). ۶- در نظامات استبدادی و سرکوبگر، این تغییر همچون انفجار آتش فشانی همراه زلزله و خرابی است. ۷- ممانعت از تخلیه انرژی حاصل از فشارهای اجتماعی جزبه تراکم آنها و تشدید هلاکت بار انفجارنمی انجامد. گویا کنار زدن آقای هاشمی از گردونه قدرت، این فرصت نیکو را برای ایشان پدید آورده است تا به ارزیابی عملکرد گذشته خود و نظام بنشیند و حل مشکلات فعلی را در اعتماد متقابل میان مردم، فعالان سیاسی و رسانه ای ببیند. اما چگونه می توان اعتماد فعالان سیاسی و رسانه ای را به حاکمیت جلب کرد، درحالی که در بدترین و محروم ترین شرایط دوران ۳۲ ساله پس از انقلاب، جمع کثیری از آنان همچنان در زندان هستند ؟ چگونه می توان ازاعتماد و رضایت مردم سخن گفت در حالی که از بدیهی ترین حق انتخاب خود محروم و همچون یتیمی در نظارت استصوابی ناپدری تلخ و تنگ نظرانه شورای نگهبان اسیرند؟ مگر ممکن است ملت آزاده و آگاهی را در بلند مدت در سایه استبداد فردی و سیطره نامشروع سپاهی از سلطه گران بر ثروت و سرمایه های یک ملت راضی نگهداشت؟ از جهل و جمود و جور و جنایت و خون و خرابی و خیانت و خسارت چه اعتمادی برمی خیزد؟ با این حال اکثریت ملت ایران اهل آشتی و اصلاح و خواستار تغییر مسالمت آمیز اموراند و با کسی سرجنگ و جدال ندارند؛ آنان همین که ببینند حاکمان به حقوقشان تمکین کرده و در مسیر حاکمیت ملت گام برمی دارند، به آنان فرصت جبران و تغییر می دهند و دشمنی از دل می شویند. البته می توان همچون گذشته، بی اعتنا به آزادگان و اصلاح گران معترض، انتخاباتی فرمایشی و رقابتی ریاکارانه میان گزیده های اقتدارگرایان به نمایش داخلی و خارجی گذاشت و آماربالاتری را نیز ارائه داد، اما هیچیک از این تدابیر"اجل" بدیل ملت را به عقب نمی راند و جز سنگین تر شدن بار ستم حاکمان نزد خدا و خلق سودی نخواهد داشت. برای شوروی سابق هم که هفتاد سال بر کوس ابرقدرتی می کوفت، بدیلی به ظاهر وجود نداشت، اما ظرف یکی دو سال از درون همان حزب، بدون آنکه جنگی درگیرد و تیری شلیک شود، بدیل هائی همچون گورباچف و یلتسین باورهای سنگ شده سلطه گران را برانداختند! آیا آقای هاشمی از چنان شهامتی برخورداراست؟ برای هر فرعونی، موسی هائی از ملت وجود دارند که روزی کاخ ظلمشان را ویران و مردم را آزاد می کنند. ای کاش آقای هاشمی از "مومن آل فرعون"، که به رغم وابستگی نَسَبی به آن طغیانگر، راه موسی را در حمایت از مردم اسیر و تلاش برای رهائی و آزادی آنان برگزید عبرت بگیرد و آزاده وار همچون "حُر" صداقت را بر سیاست مقدم بدارد. آقای هاشمی در آذرماه ۸۸ تاکید کرده بود: "اگر مردم ما را بخواهند حکومت می کنیم و اگر نخواهند می رویم". اگر این سخن از سر صداقت است، باید پرسید مردم به چه زبانی باید بگویند شما را می خواهند یا نمی خواهند؟ مردم به زبان راه پیمائی های میلیونی قبل از انقلاب خواسته خود را به شاه حالی کردند و او هم پیام آنان را، هرچند دیر، شنید. این نظام که از ترس تکرار چندین برابر آن راه پیمائی ها، در پیوستن جویبارهای جمعیت و تشکیل سیل ملت نه تنها اجازه کوچک ترین راه پیمائی مسالمت آمیز قانونی به طرفداران جنبش سبز نمی دهد، حتی از تشییع پیکر پدر موسوی آزاده‌ی اسیر و شادروان سحابی در روستای لواسان هم وحشت دارد و جنازه دزدی و از تشکیل مجالس ختم و ترحیم نیز جلوگیری می کند، چگونه می خواهد نه گفتن ملت را بشنود؟ در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی در پاسخ مهندس بازرگان، دکتر یزدی و مهندس صباغیان (از نمایندگان آن دوره) که معترض به سلب آزادی ها و سرکوب ها بودند، به طور خصوصی گفته بود: " شاه مختصری آزادی داد، قدرت را از دستش گرفتیم. ما آزادی نمی دهیم کسی از ما بگیرد". و ایشان نیز پاسخ دادند: "شاه هم نمی خواست آزادی بدهد، اما مردم از او گرفتند. از شما هم خواهند گرفت". به نظر می رسد آقای هاشمی با هوشمندی، اما با فاصله زمانی به تدریج به این هشدارها حساس می شود، اما دریغ که در بازی سیاست و تاس لغزنده آن، همچنان منافع ملت را فدای مصلحت نظام می کند!

۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

:: دکتر خزعلی : فردا به دادسرا می روم !

.....

خوب، با همه دوستان خداحافظی می کنم، اگر بازگشتم که حکایت فردا را برایتان خواهم نوشت و اگر ماندگار شدم، بدانید که در سنگری دیگر در کنار شما هستم، من سلول انفرادی را سنگری چون سنگر خیبر می دانم ! باید پاسخگوی سه اتهام باشم! یکی از دیگری بی پایه و اساس تر! نخست؛ شکایت محمود احمدی نژاد از حقیر است به اتهام " اهانت به رئیس جمهور!" در مقاله ای که حراج ماشین و کاپشن او را به نقد نشسته بودم، دوم؛ اعلام جرم دادستان علیه اینجانب مبنی بر اهانت به آقای مهدوی کنی است، او در اعلام جرم نوشته است:" رئیس خبرگان رهبری!" سوم؛ که هنوز پرده برداری نشده است! می گویند دستگاه امنیت شکایت کرده است! نمی دانم چه عرض کنم، موضوع بدیعی است، یعنی وزارت اطلاعات شاکی من است؟ بحق چیزهای نشنیده! علی ای حال؛ من در شعبه 28 دادگاه انقلاب ( نزد قاضی مقیسه ) پرونده مفتوحی با 8 اتهام دارم، که بحمدلله اهانت به زید و عمرو و حسن و حسین و تقی و نقی در آن یافت می شود، در همان پرونده واهی - که یک مستند محکمه پسند ندارد- در سال 88 با قرار کفالت بیست میلیون ریالی آزاد شدم و با همان اتهامات - با حذف سه اتهام - در سال 89 با قرار وثیقه دومیلیارد ریالی آزاد شدم ( قرار نا متناسب) و مدتی بعد قرار ممنوع الخروجی هم به آن افزوده شد! اتفاقاً در همان پرونده در دست رسیدگی اتهام " اهانت به رئیس جمهور" در ردیف 2 قرار دارد! آنجا مدعی العموم اعلام جرم کرده و اینجا مشارٌالیه خود شکایت کرده است! بدیهی است که این شکایات هم باید ضم همان پرونده شده و رسیدگی شود، عرف دادسراهای ما برای اتهام " توهین" صدور "قرار التزام" است، بخصوص که متهم شناخته شده و دارای تحصیلات عالی باشد، امکان ندارد قرار بالاتری صادر نمایند! صدور قرار بالاتر برای " اتهام توهین" نشان فشارهای سیاسی آقا و آقازاده است! امیدوارم فردا با استقلال قضایی با مسئله برخورد شود، بدیهی است اگر بی طرفی و عدالت را در رسیدگی قضایی مشاهده ننمایم، در مقابل ظلم و ستم و تعدی ساکت نخواهم نشست! قاضی بنی حسینی معتقد است که قاضی مستقلی است و زیر فشار نمی رود، باید دید راست می گویدیا نه! " خوش بود گر محک تجربه آید به میان " باور من این است که فشارهای زیادی از بالا بالاها در جریان است برای ...... روزهای سختی را گذراندیم، مراجعه لباس شخصی ها که حتی به خود اجازه دادند بدون ارائه حکم تا آبدارخانه محل کار همسرم را وارسی نمایند و تهدیدات تلفنی و

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

گل ها و گاوها

گل ها و گاوها

مصاحبه با نماینده مجلس نمایندگان بی اطلاع مجلس را بچه هایشان هدایت می کنند!

حمیدرضا كاتوزیان هم در مجلس هفتم نماینده بود و هم در مجلس هشتم نماینده است. عضو فراکسیون اکثریت جناح راست جمهوری اسلامی در مجلس است که اسم آن را گذاشته اند "اصولگرا". او چند روز پیش با خبرگزاری مهر در باره مشکلات کاری نمایندگان مجلس برای نظارت بر دولت و امور حوزه انتخابی گفتگو کرده است. شاه بیت آن گفتگو اینست که می خوانید:
بسیاری از نمایندگان مجلس چنان درباره برخی مسائل كارشناسی بی اطلاع اند که فرزندان نماینده‌ها برای افزایش اطلاعات پدرهایشان موضوعات را برای آنها در اینترنت به دست می‌آورند.
نمایندگان به مسوولان و دستگاه‌ها نامه می نویسند اما جوابی به آنها داده نمی‌شود.
ما در مجلس یك جریان به عنوان حامیان دولت داریم كه كلا از كاركرد دولت حمایت می‌كنند صرفنظر از اینكه آن كاركرد چه باشد. این عده می‌شوند حلقه اول حامیان دولت، حلقه دوم، سوم و چهارم هم در مجلس وجود دارد. به هر صورت اصولگراها معتقدند این دولت چون اصولگراست باید حمایتش كرد.
حجم كارهای نمایندگان زیاد است و مجلس باید برای هر نماینده در كارهای مطالعاتی و مشاوره‌یی بودجه‌یی اختصاص دهد. در شرایط فعلی وضع به گونه‌یی است كه نماینده‌ها نهایتا از فرزندان خود درخواست می‌كنند پای اینترنت نشسته و برایشان مطلب جمع كنند.

۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

سیاست نظامی ج. اسلامی وارد مرحله جنگی شده!

دیدار روز گذشته فرماندهان سپاه با علی خامنه ای که به بهانه سالروز تولد امام حسین انجام شد، در کنار دیگر اخباری که در ارتباط با سوریه و برخی رویدادهای غافلگیرانه واحتمالی داخلی است، همگی در کنار هم معنائی جز این ندارد که باید در انتظار حوادث بزرگ بود.
روزنامه "الاهرام" چاپ مصر به نقل از منابع مطلع در بغداد گزارش داد که علی خامنه ای در دیدار اخیر خود با جلال طالبانی رئیس جمهور کُرد عراق، توسط وی پیام تهدید آمیزی در ارتباط با رویدادهای سوریه برای رئیس جمهور امریکا فرستاده است.
جلال طالبانی در حاشیه همایشی که با عنوان "مبارزه با تروریسم" در تهران برپا شده بود، با رهبر جمهوری اسلامی ملاقات کرد و در همین دیدار پیام خامنه ای برای اوباما را دریافت داشت.
الاهرام نوشت که رهبر جمهوری اسلامی از اوباما خواسته است که در امور سوریه دخالت نکند و در صورت چنین دخالتی، جمهوری اسلامی به نیروهای امریکائی در عراق فشار وارد خواهد آورد!
روزنامه لبنانی "الاخبار" که معمولا اخبار حزب الله لبنان را منتشر می کند نیز در خبر جداگانه ای مدعی شد که ایران به ترکیه هشدار داده است که در امور سوریه دخالت نظامی نکند.
این در حالی است که خبرگزاری ها از تمرکز و آرایش نظامی ترکیه در مرزهای مشترک این کشور با سوریه داده اند.
همین روزنامه از قول منابع خبری خود نوشته است که هدف اصلی از تغییر نظام سوریه، نابودی حزب الله لبنان و تضعیف موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی است و به همین دلیل "دفاع از دمشق در حکم دفاع از تهران و بیروت است.
همزمان با انتشار همین اخبار، "عبدالحلیم خدام" وزیر خارجه و نخست وزیر سوریه در زمان حافظ اسد که پس از درگذشت وی مشاور بشار اسد شد و اکنون در خارج از سوریه به جمع مخالفان دولت سوریه پیوسته، در مصاحبه ای با روزنامه "الشرق الاوسط" گفت: رهبران جمهوری اسلامی به این دلیل نگران سرنوشت نظام حاکم بر سوریه اند که می دانند سرنگونی نظام سوریه، می تواند سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را در پی داشته باشد"

۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

پشت جن گیری، حقایق پنهان نمی ماند تیغ بر گلوی خشک جن گیرهای دولت احمدی نژاد

درنماز جمعه پر التهاب پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد،آقای خامنه ای گفت که با وجود دوستی دیرینه با هاشمی، نظرات اقتصادی احمدی نژاد به او نزدیکتر است. احمدی نژاد نیز گفت رابطه اش با رهبری رابطه پدرفرزندی است. آگاهان میدانستند که این دست واحد فقط برای کوبیدن بر سر جنبش مردم و نمایندگان واقعی آنها(موسوی و کروبی) مشت شده و بزودی اختلافات برسرغنائم و تحکیم پایه های قدرت آغاز خواهد شد.
پذیرش استعفای مصلحی وزیر اطلاعات، درحقیقت عزل او ازطرف احمدی نژاد بود که اختلافات پشت پرده با بیت رهبری را در بالاترین سطح حکومتی آشکارکرد. رهبرکه برای رئیس جمهورکردن احمدی نژاد تنفرمردم وعدم مشروعیت رهبری را به جان خریده بود، اکنون در برابر مدارک غیر قابل چشم پوشی و انکار بند و بست اطرافیان رئیس جمهور با خارجیان برای کوتاه کردن دست او از اهرم های قدرت قرارگرفته است. وی که با بی بصیرتی کامل ماری درآستین پرورد، حال به اصولگرایان مرید خود چه بگوید؟ به مردم چه بگوید؟ که موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و دیگر منتقدان او حق داشتند؟ حق با مردمی بود که به او رای ندادند و موسوی را انتخاب کردند ؟
چون از ترس مردم و منتقدان نمی شد جنگ قدرت را از همانجائی شروع کرد که جبهه واقعی است، از حدود دو ماه پیش بدستور "آقا" جنگ با حمله به رمال ها و جن گیرها و مرتاض ها و مدعیان علوم غیبیه صادر شد.
"عباس امیری فر" امام جماعت نهاد ریاست جمهوری و از روحانیون مدعی علوم غیبیه که از عاملان انتشار فیلم "ظهورنزدیک است" معرفی گردید، دستگیر شد.
سپس، "یعقوبی" نامی که "ذوالنور" نماینده و جانشین رهبر در سپاه او را مرتاضی توانمند معرفی کرد، بازداشت شد.
"عباس غفاری" جن گیر دولتی نیز سپس به دستگیر شدگان پیوست.
از 25 نفری که خبر دستگیری آنها، باتهام ارتباط با جن و پری و رمالی تاکنون رسما اعلام شده، تنها نام این سه تن به رسانه ها درز کرده است.

از روز آشکارتر است که هدف مخالفت با جن گیری و رمالی و مدعیان ارتباط با امام زمان نیست. اگر چنین بود، پس از سخنرانی حجت الاسلام مهدی طائب، دبیرکل "رهپویان" و برادر حسین طائب رئیس سازمان امنیت سپاه،فردای سخنرانی اش در تبریز، یعنی 26 اردیبهشت گذشته باتهام آن همه مزخرفاتی که درباره سحر و جادو گفته باید دستگیر می شد. او در همین سخنرانی و در مدح یک مرتاض هندی که به حوزه علمیه قم آورده شده بود مدعی شد که یک آخوند حوزه را مرتاض نشاند روی سینی و سینی را با قدرت چشمهایش از زمین بلند کرده و به سقف چسباند و آخوند بیچاره دو ساعت باسن به سینی چسبیده روی هوا معلق بود!
اگر می خواستند مبارزه با جن گیر و رمال و ... کنند، در همان اردیبهشت ماه نباید چنین شارلاتانی را دستگیر می کردند؟
بنابراین، دعوا بر سر چیز دیگری است و بهانه آن "رمال" گیری!
در دوسالی که از کودتای 22 خرداد میگذرد، رهبری نیز بیش از پیش از اشاعه خرافات و ارتباط با امام زمان سود برد. هیچکس به یاد ندارد که او در این همه سخنرانی و خطابه و دیدارهای فرمایشی تاکنون یک کلام درباره هاله نور احمدی نژاد سخن گفته باشد و یا درباره چاه جمکران، حداقل، تذکری به دولتی ها داده باشد که این همه پول خرچ این دو چاه نکنند و برای امام زمانی که قرار است از این چاه بیرون بیاید اتوبان تا قلب تهران نکشند!
اینها را باید گذاشت در کنار بوسیدن جای پای" آقا" و تبرک آب دهان ایشان بعنوان سکاندار بصیر کودتای 22 خرداد. کسی به یاد ندارد که ایشان مخالفتی با مصباح یزدی که ریاست جمهوری احمدی نژاد را در خواب از امامزمان وعده گرفته بود، کرده باشد.
مرحوم آیت الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان که نمایندگان مجلس را برگزیدگان امام زمان در یک لیست واحد معرفی کردو از زبان رهبر جمهوری اسلامی سخنی در مخالفت بیرون نیآمد.
حتی تا مدت ها پخش فیلم "ظهورنزدیک است" از صدا سیما که در آن"ضرغامی" بدون اجازه رهبر آب نمی تواند بخورد، باسکوت رهبر روبرو بود و ایشان بالا و پائین می کرد که ببیند این فیلم بیشتر به نفع سید خراسانی است یا شعیب ابن صالح (احمدی نژاد).
به گفته خبرنگاران، در دیدار با جانشین فرمانده نیروی انتظامی (رادان)، حدود ده هزار رمال و جنگیردرکشور بعنوان سپاه اشاعه خرافات، بطور کاملا علنی فعال اند که مویی از سر هیچکدامشان کم نشد.
همین آلودگی ایشان به تمام فجایع حاکم بر جمهوری اسلامی است که باعث شد در آخرین سخنرانی اش برای مسئولین قوه قضائیه، یکباره خواب نما شده و دستوربدهد که آبروی دستگیر شدگان با اعلام نام آنها نباید ریخته شود. یعنی بگیرید، اما اسمشان را اعلام نکنید زیرا پای خود من بعنوان حامی 7 ساله دولتی که روی کار آوردم در میان است. والا همه دیده و شاهد بوده اند که حداقل در دو سال پس از کودتای 22 خرداد چگونه افراد را باتهامی که نتوانستند ثابت کنند گرفتند و نامشان را اعلام کردند. نه تنها نامشان را اعلام کردند، بلکه آنها را با زیر جامه زندان به دادگاه کودتا آورده و در میان ماموران انتظامی و لباس شخصی های سپاه نشاندند.
مردم همه اینها را میدانند و می فهمند و به همین دلیل است که ذوب شدگان در رهبر نمی توانند همه حقایق را بدلخواه رهبر با حکم و فرمان مخفی کنند.
دستگیری "افشین روغنی" معاون اقتصادی و امور بین الملل وزارت صنایع و معادن ایران، "علیرضا مقیمی" مدیرعامل منطقه آزاد ارس، "کاظم کیاپاشا" مسئول ارشد نهاد ریاست جمهوری، "محمد شریف ملک‌زاده" دبیر شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور و "علي‌اصغر پرهيزكار" مديرعامل منطقه آزاد اروند، بازجوئی از "بقایی" مسئول سابق میراث فرهنگی و گردشگری و... حامل این پیام نیست که وحشت از سوراخ شدن بشکه امنیتی حکومت و پر شدن کیسه دولتی هاست؟ و حال آن سوراخ و این پر شدن، مذاکرات پنهان با امریکا و بر باد رفتن سر و عمامه آقاست؟ و مسائل مهم تری از داستان خنده دار جن گیری و رمالی مطرح است؟
برای ختم ولایت آقا مهره چینی کرده اند. گردشگری و میراث فرهنگی و امور ایرانیان خارج کشور پل های اولیه ارتباطی بودند که حالا بدون این سر پل ها نیز عبور ادامه می یابد و خیلی از دولتی ها رسیده اند به آنسوی پل ارتباط بین المللی.
اقتصادی ویران کشور، نارضائی گسترده مردم زخم کودتا بر تن، محاصره بین المللی و شکاف های غیر قابل ترمیم در قلب ارگان های امنیتی و سپاهی که امکان جمع آوری وسیع اطلاعات و ارتباطات را برای امریکا فراهم کرده و... همگی زیر بنای اصلی جدالی است که جریان دارد.
توصیه رهبر به بستن دست و پای احمدی نژاد و باند او، تا رسیدن به پایان دوره ریاست جمهوری کودتائی اش، بیش از آن که بدلیل نیاز به دولت و شخص او باشد و بیش از آنکه ناشی از تضعیف حکومت باشد، ناشی از ضربه مهلکی است که به شخص رهبر وارد می آید و این همان نکته ایست که احمدی نژاد بسیار دقیق از آن آگاه است و به همین دلیل نیز ایستاده است تا موج بگذرد و سر بزنگاه گریبان رهبر را بگیرد. بزنگاهی که گرفتن علنی گریبان رهبر، تائید "حقش بود" مردم را به همراه داشته باشد.