۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

:: مزدوران ولایت در جامعه ما تخم نفاق می پاشند ،حتی در اینترنت نیز تحمل شنیدن اسم نیروی سرنگونی خواه را ندارند

آب بندی نظام ولایت ولای فقیه . با سه گزینه برای انتخاب رئیس جمهورپیشنهاد شده است این سه گزینه من را به یاد دولت موقت بازرگان می اندازد . زمان دولت موقت یک قانون اساسی نوشته شد درآن تمام قدرت براصل 75 پیش نویس قانون اساسی ازسوی دولت موقت تنظیم شده بود . این اصل بدون در نظرگرفتن ساختارحکومت اسلامی ، مقام رهبری و ولایت فقیه براین پیش نویس استوار بود که رئیس جمهوربالاترین مقام رسمی کشوراست . لذا بیان می داشت:« رئیس جمهوری بالاترین مقام رسمی کشور در امورداخلی و روابط بین المللی و اجرای قانون اساسی است و تنظیم روابط قوای سه گانه و ریاست قوه مجریه را برعهدا دارد» دراین پیش نویس رییس جمهور بالاترین مقام رسمی کشور دارای برخی اختیارات مهم مانند: تنظیم روابط قوای سه گانه، فرماندهی کل نیروهای نظامی(اصل93)، نصب رییس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور(اصل 140) بود. توصیه قوانین وحتی انطباق قوانین مصوب مجلس با احکام شرع وقانون اساسی به عهده رئیس جمهور بود(اصل 84)ورئیس جمهور می توانست از راه همه پرسی انحلال مجلس را به تصویب ملت برساند.(اصل89) با چنین اختیاراتی رئیس جمهور امکان وتوان لازم برای ایفای مسئولیت اجرای قانون اساسی را داشت. خوب تا اینجا همه قدرت در اختیار رئیس جمهور بود . و از ولی فقیه خبری نبود . و اما ولی فقیه دستورداد که مجلس خبرگان یعنی همان آخوندهای دین فروش در این قانون اساسی دخالت بکنند و کردند. این بیانیه بعد از دخالت ولایت فقیه از طریق مجلس خبرگان صادر شده است و نوشته خودشان است : (درمجلس خبرگان قانون اساسی در این اصل وسایر اصول پیشنهادی تغییراتی ایجاد شد. با تصويب اصل پنجم «در زمان غيبت حضرت ولي عصر ’’عج الله تعالي فرجه‘‘ در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت بر عهده فقيه عادل و با تقوي ، آگاه به زمان ، شجاع ،( منظورش ازشجاع این است که زندانیان را با یک فتوا قتل عام بکند!) مدير و مدبر است که طبق اصل یکصد وهفتم عهده دار آن می گردد» به همين دليل ديگر «رئيس جمهوري بالاترين مقام رسمي كشور» به شمار نمي رود.نهاد رهبری وولایت فقیه در قانون اساسی ایجاد شد وبرخی اختیارات کلیدی ومهم کشورکه در پیش نویس قانون اساسی برای رئیس جمهوردر نظر گرفته شده بود به این نهاد داده شد، در نتیجه اختیارات رئیس جمهور کاهش پیدا کرد.) اینجا بود که دجالیت شکل واقعی گرفت . این هم باز در رابطه با همان طرح دجال نگونه خمینی برای بدست گرفتن تمام قدرت بود. باز تعریف از نوشته های خود همان زمان رژیم: (در بازنگری قانون اساسی در سال 1368 با هدف ایجاد تمرکز در قوه مجریه نهاد نخست وزیری حذف و اختیارات وی به رییس جمهور واگذار شد. در مقابل این گسترش صلاحیت تنظیم روابط قوای سه گانه به عنوان یکی از وظایف عمده رییس جمهور که در دوران جنگ عملاً توسط حضرت امام خمینی(ره) اعمال می شد، از اصل 113 منتزع و به اصل 110 که به بیان صلاحیت های رهبری می پرداخت، منتقل شد.) در واقع از همان اول هدف خمینی و جا نشینانش این بود که تمام قدرت در دستشان باشد . بمنظور رفع چالشها در حوزه ریاست قوه مجریه وریاست جمهوری وکل نواقص در قانون اساسی ، انتخاب غیر مستقیم ریاست قوه مجریه توسط نمایندگان که از فیلترهای ولایت رد شده اند( یعنی مورد قبول ولی فقیه هستند) مناسب ترین روش برای خامنه ای است . در این میان رفسنجانی ملعون که خوب فهمیده است تنها درسایه ولایت فقیه است که میتوان به عمرننگین آخوند های جنایت پیشه ادامه داد . به خامنه ای پیشنهاد کرده است که برای این کار باید قانون اساسی که چندین بار دست کاری شده دوباره دست برد زد و اختیار رئیس جمهور را بطوری کلی از میان برد . ولی تعدادی وطن فروش اسم این را گذاشتند مخالفت رفسنجانی با رهبر ! باید گفت رفسنجانی نه قدرتی درگیر شدن با خامنه ای را دارد و نه چنین قصدی دارد . رفسنجانی بهتر از همه میداند که اگریک درصد ولایت فقیه را زیر سئوال ببرد تمام ولایت به سرش آوار خواهد شد پس رفسنجانی هیچ وقت دلش به ملت نسوخته است. او تنها در فکرخود و نظام مقدس امام دجالش است . هنوز عده ای هستند که امیدوارند رفسنجانی و خاتمی کاری بکنند که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی را از چنگال ولایت برهانند و دوباره بیایند ،فعالیت سیاسی آن هم ضد ولایت فقیه بکنند ودر چارچوب ولایت.

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

:: دوشنبه های اعتراض را جدی بگیریم

سید مصطفی تاجزاده درتازه ترین مصاحبه خود پیشنهاد کرده است تا هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه و در کنار فعالیت های دیگر، ضمن نامگذاری اولین دوشنبه هر ماه به اسم یک شهید جنبش سبز، آن روز را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند و گزارش آن را نیز در شبکه های اینترنتی منعکس کنند. این زندانی سیاسی پیشنهاد خود را اینگونه مطرح میکند: هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند. هنگام غروب نیز در هر محل و مرکز در دسترس، از خوابگاه ها و کوی دانشگاه تا مسجد و تکیه و رستوران و حتی در دفاتر و منازل دور هم جمع شوند و به تبادل اخبار و گفت و گو درباره اوضاع ایران و منطقه و جهان بپردازند. گزارش آن را نیز البته با رعایت جنبه های احتیاطی و امنیتی در شبکه های اینترنتی منعکس کنند تا این حرکت به تدریج عمومی شود و هر ماه تعداد بیشتری در آن مشارکت کنند.این فعال سیاسی که در اعتراض به نقض حقوق خود از بیستم آبان ماه سال گذشته روزه دار است، با اعلام این که اقدام پیشنهادی نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست، گفت: چه به جاست که هر دوشنبه اول هرماه به اسم یک شهید جنبش سبز نام گذاری شود. برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام «نداآقاسلطان» بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره «سهراب اعرابی» را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید “سید علی موسوی” و سایر شهدا ادامه دهیم.تاج زاده هم چنین گفته است: اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند. بنابرین باید فرصت را برای دور هم نشستن و بحث کردن و انتشار اخبار این نشست ها، مغتنم بشماریم و دیوار هراس را فروبریزیم. اگر جوانان ایران زمین، اعم از دختر و پسر و همه شهروندان آگاه اراده کنند و جمع های کوچک و بزرگ، بسته به شرایط و امکانات تشکیل دهند و عملا در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند، اطمینان دارم که جناح حاکم زودتر از آن چه تصور می رود، عقب خواهد نشست و امکان بهره مندی همه ایرانیان از حقوق خویش و نیز تحقق آرمان های آنان را فراهم خواهد کرد

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

ادامه فیلم جگر سوز "زندگی سیاسی علی خامنه ای" سخنان مضحک وزیر اطلاعات و فرمانده کل نیروهای انتظامی

دو مصاحبه و اظهار نظر اطلاعاتی و امنیتی را در زیر می خوانید. کار امنیت داخلی و اطلاعات ملی در جمهوری اسلامی افتاده دست این قماش روحانی و سپاهی کم عقل و درعین حال خونریز و توطئه گر.
1- مصلحی وزیر اطلاعات در ارتباط با ماجرای ترور سفیرعربستان سعودی در امریکا برای بدل زدن به سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی امریکا روز گذشته فرمود:
«مقامات آمریکایی با دادن تابعیت به "منصور ارباب سیر"، او را به همکاری در متهم کردن ایران به طراحی عملیات ترور سفیر آمریکا در واشنگتن تشویق کرده اند. ویژگی ها و شاکله شخصیت فردی این آدم با مأموران یا همکاران اطلاعاتی فاصله دارد و ضعیف ترین دستگاه های اطلاعاتی جهان هم حاضر نیستند چنین فردی را به همکاری بگیرند.»
تا اینجای اظهار نظر وزیر اطلاعات "منصور ارباب سیر" شخصیت اطلاعاتی نداشته و ضعیف تر از آنست که یک دستگاه اطلاعاتی در جهان او را به کار بگیرد.
همین وزیر در ادامه پرت و پلاهائی که گفت، اضافه فرمود:
« پلیس فدرال آمریکا بعنوان مصاحبه و تحقیقات، با ارباب سیر تماس گرفته و پس از "تخلیه اطلاعاتی"، او را به همکاری در ازای دریافت تابعیت تشویق کرد.»
سئوالی که خبرنگاران از وزیر اطلاعات نپرسیدند:
- احمدی نژاد قربان قد و بالایت برود! این بابا اگر به درد کار اطلاعاتی نمی خورده و هیچ دستگاه اطلاعاتی او را به کار نگرفته و یا لیاقت نداشته که به کار گرفته شود، پس چه اطلاعاتی داشته که پلیس فدرال او را تخلیه کرده؟
پس از این اظهار نظر فیلسوفانه و درعین حال اطلاعاتی، آقای مصلحی گفت:
البته روسای دستگاه های اطلاعاتی چند کشور با من تماس گرفته و در خصوص این فیلمنامه بدوی ابراز شگفتی کردند و تحلیل ها و بعضا اطلاعاتی در مورد جوانب این سناریو را با من در میان گذاشتند. حتی یکی افراد سازمان های اطلاعاتی آمریکا با مطرح کردن این اتهامات علیه ایران مخالف بوده که به من خبر داد.

2- سرتیپ پاسدار احمدی‌مقدم فرمانده کل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی که سابقه درخشانش در سرکوب خونین مردم معترض به کودتای 22 خرداد در تاریخ ثبت می ماند نیز، روز گذشته در اظهار نظری فرمود:
«صدای آمریکا و بی‌بی‌سی، بازوهای دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا هستند و همکاری با این شبکه‌ها به منزله همکاری با سرویس‌های امنیتی است.
همکاری با این شبکه‌ها همکاری با رسانه نیست، بلکه همکاری با سرویس‌های امنیتی دشمن است که طبعا در این موارد وزارت اطلاعات نظارت و برخوردهای لازم را دارد. »
سرتیپ مقدم که برای خنک کردن دل رهبر معظم و فرزانه جمهوری اسلامی سخن می گفت تا بلکه ایشان تشفی خاطری بابت نمایش فیلم "زندگی سیاسی علی خامنه ای" به ایشان دست بدهد، یادش رفت در ادامه آن بالا چه گفته، زیرا در ادامه مصاحبه همکاری با دو رسانه یاد شده در بالا را که آنها را بازوی سازمان اطلاعاتی امریکا معرفی کرده بود گفت:
همکاری مستندسازان، بازیگران و … با این شبکه‌های ماهواره‌ای منوط بر آن است که آن شبکه‌ها اهدافی را علیه نظام در داخل کشور تعقیب نکنند.»

سئولی که خبرنگار نپرسید:
سردار رادان قربان قطر شکم جنابعالی! لطفا بفرمائید که اگر بی بی سی فیلم آقا را تهیه نکرده و پخش نکرده بود، و یا از این نوع فیلم ها پخش نکند، علیرغم آن که این دو قلو وابسته به سازمان اطلاعاتی امریکا هستند، می توان با آنها همکاری کرد؟
پیک نت ـ 30 مهر 1390

مصاحبه احمد ناطق نوری قرار است مجلس آینده سلطنت را به ایران باز گرداند!

احمد ناطق نوری، برادر علی اکبر ناطق نوری که قرار بود اگر ناطق نوری رئیس جمهور شد وی وزیر نفت شود و ید توانائی در چاپلوسی و نان به نرخ روز خوردن دارد، حالا عضو هیات رئیسه مجلس است و کنار علی لاریجانی می نشیند.
روز گذشته در تائید فرمایشات مقام معظم رهبری در کرمانشاه با خبرآنلاین مصاحبه کرده و گفت: ایشان با صحبت های خود باب بحث در این موضوع را باز كردند و من هم فكر می كنم این تغییر كار خوبی هم است. كشور نظام می گیرد و همه چیز پارلمانی باشد.
شكل گیری نظام سیاسی كشوربر مبنای پارلمان موجب می شود كه همه تصمیات زیر نظر مجلس باشد تا هم مردم بدانند كه چه كسی را انتخاب كنند. ضمن اینكه دو گانه تصمیم گرفتن از بین می رود وآن وقت مجلس است كه وزیر الوزرا را انتخاب می كند.
باید دید مجلس آینده ما چه میزان رشد می كند. باید در یك پروسه زمانی این بحث در مجامع دانشگاهی مورد بحث قرار بگیرد تا در نهایت در بازنگری قانون اساسی بتوان با یك دید همه جانبه و با الگو گیری از تجربه های موفق، نظام های پارلمانی خود را پایه ریزی كنیم."
دو نکته را ایشان خجالت کشید طرح کند. و شاید هم علی لاریجانی به صلاح خود ندانست که مطرح کند و خبر آنلاین را که سخنگوی ایشان است فرستاد نزد احمد ناطق نوری که حرف های بی کله زیاد می زند.
اما آن دو نکته:
1- ایشان خجالت کشید که نظام جمهوری قرار است برگردد به نظام پادشاهی. اگر غیر از این بود و هدف خاتمه چند مرجعی، می شود ولایت فقیه را حذف کرد و رئیس جمهور را به انتخاب مردم گذاشت و نخست وزیر را به انتخاب مجلس و البته نظام پارلمانی بدون نظام حزبی ممکن نیست.
2- ظاهرا نظام پارلمانی فعلا در کشور حاکم نیست و قرار است نظام پارلمانی شود! و برای آن که چنین شود، انتخابات مجلس آینده مهم است زیرا آن مجلس این وظیفه را عهده دار خواهد شد. بنابراین چه جای شرکت و حضور اصلاح طلبان و طرفداران جمهوریت؟ آن مجلس جای امثال احمد ناطق نوری است که از حالا برای خود صندلی رزرو کرده است!
پیک نت ـ 30 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

میرحسین موسوی خطاب به زندانبانان: در حصر و حبس هم میدانم در مملکت چه می گذرد



دختران موسوی و رهنورد: به نظر ما، پدر را آورده بودند خارج از پاستور که ببینند می توانند در خانه دخترشان با ایشان حرف بزنند و به توافقی برسند، که پدرم با آن برخورد راه هر گونه صحبت از آن جنس که آن ها می خواستند را از همان ابتدا بست.
پدرم خطاب به ماموران گفت: با شنیدن یک جمله می شود فهمید که در کشور و دنیا چه می گذرد؟ من یک سیاستمدارم و پیر این راهم. وقتی شما خبری را نصفه نیمه به من می دهید من می فهمم که چه وقت هایی راست می گویید و چه زمان هایی عکس خبر را به من می دهید. می خواهید ذهن من را سفید کنید. اما ذهن من و ذهن خانم رهنورد هرگز در برابر شما سفید نخواهد شد.
در یکی از ملاقات ها پدر با تاکید پرسیدند که کتاب "گزارش یک آدم ربایی" را خواندید؟ ما گفتیم نه. گفتند این کتاب خیلی سیاسی است و شبیه اتفاقی است که بر ما گذشته است. آن جلسه گذشت و ما اسم کتاب را فراموش کردیم. دفعه ی بعد وقت خداحافظی یک دفعه یادمان آمد که دوباره نام کتاب را بپرسیم. اسم کتاب را در گوش یکی از ما تکرار کردند. رفتارشان خیلی هشدار آمیز و محتاطانه بود و ما حس کردیم پیامی دارد. مخفی گفتنشان به نظر ما پیام داشت!
مادرم با فعالان حقوق زن روابطی خیلی دوستانه داشت. او گلدان های خانه را به اسم آنها نام گذاشته بود، به خصوص آنهایی که در زندان هستند. برای آنها دلتنگ بود و مدام یادشان می کرد.

وبسایت "کلمه" متن گفتگوئی را که با دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد انجام داده منتشر کرد. در این گفتگو مشخص نیست که چه بخش از پاسخ ها را کدامیک ازدختران موسوی داده است، اما در مجموع، از آنجا که گفتگو بر محور دیدار با پدر و مادر و مسائل مربوط به حبس خانگی آنها، فشارهای مقامات امنیتی بر خانواده موسوی و کشاکش های میان مقامات حکومتی و امنیتی با موسوی و رهنورد دور می زند، این گفتگو شکلی واحد پیدا کرده است، که می خوانید:

- آخرین خبری که از آقای مهندس و خانم دکتر دارید چیست؟
بعد از گفتگوی قاطع پدر با یکی از مسئولان قضایی در ماه رمضان در خانه ی یکی از ما، به طور کلی ارتباطمان با پدر و مادر قطع شده است. بیش از ۵۰ روز است که ما هیچ نوع ارتباطی با آنها نداریم. اما چند روز پیش، عصر پنجاهمین روز بی خبری مطلق، با پدر بزرگ و مادربزرگم تماس گرفته و گفته اند که ما خوبیم. همین حرفهای همیشگی. همچنین یکی از اقوام را با دلایل خاص خود انتخاب کردند و در همان روز دیدار دادند. اما ما سه نفر همچنان از شنیدن صدای پدر و مادر یا دیدارشان به طور مطلق محرومیم. البته فردی که با ایشان دیدار داشت خبر داد که آنها در سلامت کامل هستند و روحیه خوبی هم داشته اند.

- یعنی معتقدید چون آقای مهندس روی خوش به آن مقام قضایی نشان ندادند ارتباط شما را دوباره قطع کردند؟

- البته فکر می کنیم این قطع ارتباط دو دلیل دارد. هم برخورد پدر و مادرمان بود و هم اینکه ما گزارش آن دیدار را دادیم و بخشی از صحبت های ایشان را خبری کردیم که باعث شد عصبانی شوند. به هرحال در روش جدید که اتخاذ کردند با ملاقات دادن به کسانی که خود می خواهند تبلیغات مورد نظر که دادن امکان دیدار به خانواده است را فراهم می کنند، اما واقعیت چیز دیگری است.

- دلیل ناراحتی آن روز آقای مهندس و برخورد قاطع ایشان با آن مقام قضایی چه بود؟

- به نظر ما، پدر را آورده بودند خارج از پاستور که ببینند می توانند در خانه دخترشان با ایشان حرف بزنند و به توافقی برسند، که پدرم با آن برخورد راه هر گونه صحبت از آن جنس که آن ها می خواستند را از همان ابتدا بست.

- در آخرین ملاقات از لحاظ روحی و جسمی خانم دکتر و آقای مهندس را چطور دیدید؟

- از نظر روحی که عالی هستند. حتی چند بار جلوی ما وقتی گفته می شد که انشاالله زودتر آزاد می شوید و همه چیز تمام می شود، مادرمان می گفت نه، ما آزادیمان را در کنار باقی زندانیان سیاسی می خواهیم. این را هم خیلی محکم و با استقامت می گفت. چیزی که ما دیدیم و درک کردیم این بود که خیلی شوق زندگی و ادامه راه داشتند.

- فشارها هنوز بر خانم دکتر و آقای مهندس وجود دارد؟ شرایط زندگی ایشان چطور است؟

- سه ماه اول که ظاهرا خیلی سنگین بود، البته این که دقیقا بر این دو چه گذشت را هنوز به ما نگفته اند، ما هم خیلی تمایل نداریم بپرسیم. طبیعی است که آنها هم برای آرمش ما نخواهند گفت. اما چیزهایی که اتفاقی می دیدیم یا می شنیدیم این بود که مثلا متوجه شدیم به پنجره های خانه آهن جوش داده اند. تمام فضای کوچه و خانه پر از دوربین و نورافکن است و آنها در یک طبقه با درها و پنجره های جوش داده بدون هیچ گونه ارتباطی با بیرون حبس بوده اند و…
به طور کلی این برخوردها برای ما سخت است و گرنه مثلا پدرمان تاکید داشت که با همه ی این فشارها هم اذیت نمی شوند و از این که در راه هدف و آرمان والای خود گام بر داشته اند خدا را شاکرند. فشارها الان همین عدم ارتباطات و بی خبری های مطلق و طولانی است آن هم در حالی که مدام خبرهای دروغ در مورد ما سه تا به آنها می دهند یا به آنها می گویند که ما را به خاطر همین دو تا خبر شکسته بسته بازداشت می کنند. یا اینکه پدر جز در روز فوت پدرش آن هم تنها بیست دقیقه در یک فضای پرفشار و فوق العاده امنیتی با انبوهی مامور هیچ یک از اعضای خانواده اش را ندیده است.
همه ی ما انسان هستیم و دلتنگی های خودمان را داریم. آدم اگر عاطفه نداشته باشد که آدم نمی شود. قطعا پدر و مادر ما هم دلتنگ می شوند و دوست دارند دوباره دور هم جمع شویم کدام پدر و مادر یا پدر بزرگ مادربزرگی دوست دارد و به اختیار دوری از عزیزانش را انتخاب می کند؟ اما خب انگیزه و هدف آنقدر ارزشمند است که تحمل این دوران را راحت تر می کند.

- فشارها بر شما و خانواده کمتر شده یا هنوز هم در همان شرایط امنیتی اوایل زندان هستید؟

- نه ما هنوز در همان شرایطیم. آنها ما را حتی در دوره ای برای انکار خبرهای رسانه های سبز تحت فشار گذاشتند.
یکی از مامورها جمله ای دارد که مدام تکرارش می کند و ما هر بار فکر می کنیم که یک مرد! واقعا از اینکه به یک دختر این جمله را می گوید احساس قدرت می کند؟ مرتب می گوید “این گردن من رو می بینید؟ تبر نمی تواند آن را بزند. مثل کوه می ماند.” یا مثلا مدام می گوید “من از موضع قدرت دارم با شما صحبت می کنم. ما از راس حکومتیم!”
یکی دیگر از تهدید ها و فشار ها همیشه این بوده است که مدام می گویند شما حق حرف زدن ندارید و تهدیدهای همیشگی این است که می اندازیمتان زندان و می بریمتان پیش قاضی. پرونده قضایی دارید و هی برگ به برگه هایش اضافه می کنید. کارهای شما تبعات شغلی دارد. اخراج می شوید و…
هر کاری که ما انجام می دهیم بلافاصله شروع می کنند بقیه اعضای فامیل و خانواده را اذیت می کنند. وقتی اعتراض می کنند که مگر ما چه کرده ایم می گویند که ما می دانیم کاری نکردید، اما این برخوردها به خاطر این است که دختران خانم رهنورد خبری داده اند یا با کسی دیدار داشته اند. بقیه ی اعضای خانواده هم مرتب دچار مشکل می شوند. تقریبا کسی نمانده که اذیتش نکرده باشند. بدتر از همه اینکه به سراغ دوستانمان هم رفته اند. یکی را در کنکور رد می کنند. یکی را بازداشت، یکی را اخراج، یکی را دادگاهی و … به همه ما می گویند که با منافقین در ارتباطیم! خدا را شکر که گروه های خائن و تروریست مثل منافقین یا سایر گروه های فرصت طلب و مطرود، تمام مدت مشغول تصفیه حساب و کینه ورزی و توهین نسبت به پدر و مادر ما هستند و دشمنی آنها و خط قرمزهای پدر و مادر و همه خانواده هم روشن بوده و هست.
فشارها که خیلی شدید است. مرتب تهدید به اخراج از کار و تهدیدهای دیگر می شویم، وقتی در خیابان می رویم می بینیم که پشت سرمان هستند. حتی زمانی که جایی می رویم می آیند دنبالمان. نامه های ممنوع الخروجی ما هم که از دادگاه انقلاب آمده است. ما همه ممنوع الخروجیم از دادگاه انقلاب و با امضای یکی از مسئولین اوین که اخیرا ممنوع الخروجی سه تایمان که باز تمدید شده و بقیه هم احتمالا همین چند روزه به دستمان می رسد. نمی دانم چرا فکر می کنند ممکن است با این اوضاع ما خانواده خود را تنها بگذاریم و برویم. اصلا کجا برویم؟ مگر جای امنی هم وجود دارد؟
غیر از این از وزارت اطلاعات نامه بر پرونده کاری ما قرار داده شده که هرگونه تغییر و تبدیل وضعیت پرونده شغلی فرزندان موسوی فعلا غیر ممکن است. نشست ها و گفتگوها (بازجویی ها) تلفنی و غیر تلفنی هم که بوده است.
- خبرها به آقای موسوی می رسد؟ به طور کلی چه اطلاعات و اخباری و از کجا در اختیارشان قرار می گیرد؟

- اینکه با چه فیلتری خبرها را به ایشان می دهند را ما نمی دانیم، اما همانطور که قبلا هم گفته شد پدرمان گفت که “با شنیدن یک جمله می شود فهمید که در کشور و دنیا چه می گذرد؟ من یک سیاستمدارم و پیر این راهم. وقتی شما خبری را نصفه نیمه به من می دهید من می فهمم که چه وقت هایی راست می گویید و چه زمان هایی عکس خبر را به من می دهید.”
یکبار هم تاکید کردند که “من از سه نقطه های خبرهای شما و جاهای خالی آن خبرهای واقعی را می فهمم. به همین دلیل هم درباره وقایع منطقه و خیزش های آن، با همان نگاه خودشان تحلیل هایی داشتند که شبیه همان تحلیل های پیش از بازداشتشان بود.”
نباید فراموش کنیم که اینها نمی خواهند اخبار به ایشان برسد زیرا نگران هستند که تحلیل ها و صدای پدر و مادرمان به مردم برسد. و نکته ی دیگر هم اینکه این امید را دارند که وقتی ما و ایشان تحت فشار هستیم امکان دارد که کم بیاوریم و جایی پایمان بلغزد. این دفعه بابا به مامورها گفتند “می خواهید ذهن من را سفید کنید. اما ذهن من و ذهن خانم رهنورد هرگز در برابر شما سفید نخواهد شد.”

- پس در واقع در جریان اخبار قرار دارند.

- کاملا فیلتر شده. مثلا درباره ی اخبار منطقه، بحرین را کاملا شنیده بودند اما مثلا درباره اخبار سوریه هیچ چیزی به ایشان گفته نشده بود. اطلاعات ایشان از هوش خودشان و به قول خودش از چیدن اخبار کنار یکدیگر است که مثل پازل آنها را کنارهم می گذارد.
- برای اینکه شما اخبار را منتقل کنید منعی ایجاد نمی شود؟
- چرا. شدیدا. در ملاقات های اندکی که داده بودند هر بار به ما هشدار تند داده اند که اصلا صحبت سیاسی نکنید و فقط درباره ی مسائل خانوادگی حرف بزنید. آنها همیشه به ما می گفتند که حرف سیاسی شما باعث قطع همه ارتباطات می شود. آنها در این مورد واقعا راست گفته و وفای به عهد کرده اند فعلا! اما خب بالاخره الان همه چیز به جامعه و سیاست بر می گردد. مثلا یک بار داشتیم در مورد یارانه ها صحبت می کردیم که زندانبانان کلافه شده بودند و می خواستند این بحث قطع شود و مدام وسط حرف های ما می پریدند و جملاتی از یکی از مسئولین را نقل می کردند که یک دفعه پدرمان خطاب به او گفتند “به مقام کسی کاری ندارم. مساله ای که مهم است این است که وضعیت یارانه ها دارد مردم را له می کند و وضعیت اقتصادی اسفناک است. این ظلم است و یادتان نرود که سنت الهی در مورد نتیجه ظلم تغییر ناپذیر است.”
- آیا در مکالمات زندانبان ها و ماموران با شما هم، بازداشت خانگی این دو عزیز انکار می شود؟
- آنها که مدام می گویند جای پدر و مادر شما خیلی عالی و خوب است. ما مواظبشان هستیم و صد در صد جانشان را حفظ می کنیم! از آن طرف هم البته در ملاقات ها مادرم هر دفعه این موضوع را به روی مامورها می آورند. می گویند “این فضایی که ما را در آن حبس کرده اید چیست؟ آقای … زندان است نه؟” و آنها غالبا اعتراض می کند که خانم رهنورد قرار شد نگویید زندان. اما مادرم از هر فرصتی برای اینکه تذکر دهد در زندان محصورند استفاده می کنند. مثلا می گویند “این زندانی که ما در آن هستیم اینجوری است و ما از وقتی که در زندانیم فلان و چنان.”
- ماموران از چه واژه ای به جای زندان استفاده می کنند؟
- ماموران اصلا سعی می کنند درباره اش حرف نزنند. ولی بار آخر یعنی همان ۵۰ روز پیش گفتند حفظ نظام برای ما از هر چیز مهم تر است و الان هم نظام تشخیص داده که شرایط به این شکل باشد. و باز هم اسم “شرایط” را نگفتند. ولی مادر و پدر ما تاکید دارند که این زندان است چون تمام درها و پنچره ها آهن دارد و ماموران هم هر موقع دلشان بخواهد توی خانه هستند. البته اگر الان در خانه باشند چون ما نزدیک هشت هفته است که نمی دانیم کجا هستند.
- ملاقات ها به چه شکل برگزار می شود؟
- چند بار در ابتدا ما را داخل یک ساختمان دیگر بردند. داخل اتاق همین شخصی که ظاهرا مسئول زندانبان هاست. یک اتاق کوچک هم هست که خودش می نشیند آنجا و یک مامور زن هم همیشه چسبیده به مادرم و حتی موقع وضو گرفتن هم لباس او را رها نمی کند و مامورهای دیگر هم که هستند. بعد هم ما را بردند داخل حیاط. دفعه سومش وقتی بود که برای هدی صابر زندانی ها اعتصاب کرده بودند و برای این قضیه هم ما ۲ خط نوشته بودیم. وقتی رفتیم آن آقا گفت دیگر حیاط تمام شد. دیگر حیاط بی حیاط.

- مردم می خواهند بدانند که آیا آقای موسوی و خانم رهنورد در منزل خودشان هستند یا جای دیگر.
- ما خودمان هم دقیق نمی دانیم. دو- سه ماه پیش که آن بار هم برای ۴۰ روز ناپدید شده بودند رفتیم دم خانه پدرمان. بیرون در های آهنی نصب شده سر کوچه زنگ گذاشته اند، وقتی زنگ زدیم یکی جواب داد. گفتیم که ما می خواهیم از مهندس موسوی خبر بگیریم. گفت شما؟ گفتیم ما دخترانشان هستیم. گفت کدام مهندس موسوی؟ اینجا مهندس موسوی نداریم. اینجا خانه ی ماست. گفتیم اینجا کوچه اختر بوده و شما آن را بسته اید. این بن بست کوچک تنها یک خانه دارد که آن هم خانه پدری ما بود یک زمانی! از ما اصرار بود و از آنها انکار که اینجا مهندس موسوی نداریم. باز چند روز پیش هم رفتیم گفتند بعدا اگر مقام قضایی اجازه دهد دیدار می دهیم ما هم منصرف شدیم لزومی ندارد. خدایی هم هست و ما هم خیلی پیشتر پیش بینی این روزها را کرده بودیم و پدر و مادرمان ما را برای روزهایی سخت تر آماده کرده بودند. اینجور وقت ها بین خودمان می گوییم دل ما کنار دل های منتظر و نگران سایر خانواده هایی که اسیری در بند دارند.
- در این مدت مردم چقدر با شما در تماس بوده اند؟
- ما خودمان با هیچ کس ارتباط نداشتیم. قبلاهمیشه به ما می گفتند وارد کارهای سیاسی نشوید. خودمان هم تمایلی به سر و صدا نداشتیم نه اینکه غافل باشیم چون به هرحال در یک خانواده سیاسی همه چیز از سیاست و دنیای آن متاثر است. بنابراین ما ارتباطی با کسی نداشتیم. ولی خب الان بعد از این حصر هر جا می رویم دوستان، همکاران آشنایان و هر کس که بشناسد با مهر و محبت برخورد و ابراز دوستی می کند. و برای وضعیت والدینمان ابراز نگرانی می کنند.
- با توجه به موقعیت آقای مهندس بعد از انقلاب آیا هیچ کدام از مسئولان جویای احوال شما و ایشان شده اند؟
- فقط آقای خاتمی تماس داشتند و هم به مادر بزرگم و هم به عمه و عمویم سر زدند. البته بعضی از مراجع بزرگوار و یا دوستان دیگر هم غیر حضوری احوالپرس بوده اند که از همه ممنونیم.
- اگر بخواهیم برگردیم به مواضع این دو عزیز فکر می کنید که موضع آقای مهندس و خانم دکتر در مقابل مسایلی مثل شهادت هاله سحابی، اجرای احکام شلاق برای جوانان منتقد و یا حکم سنگین نرگس محمدی و خانم ستوده و … چیست؟
- اگرچه ما جای آنها نیستیم و نمی توانیم هم جای آنها صحبت کنیم اما قطعا اگر آنها در زندان نبودند، موضع گیری قاطعی می کردند. مادرمان به طور خاص همیشه در مورد مسایل مربوط به زنان فعال بوده اند. یک وجه این قضیه در دفاع از حق هست. آنها زندگی خودشان را هم برای احقاق حق گذاشتند. درواقع تمام سالهای زندگی مشترک هر دو پیش و پس از انقلاب با همین دغدغه ها همراه بوده است. اما جدای از همه اینها مسایل عاطفی هم هست. در مورد مادرم باز می دانیم که با فعالان حقوق زن روابطی خیلی دوستانه داشت. او گلدان های خانه را هم به اسم آنها نام گذاشته بود به خصوص آنهایی که در زندان هستند. برای آنها دلتنگ بود و مدام یادشان می کرد. یا اینکه شهید هاله را خیلی دوست داشت و هر وقت از خاطرات فعالیتهای سیاسی قبل انقلاب حرفی بود زیاد اتفاق می افتاد که خاطراتی از خانواده بزرگواش و شخصیت دوست داشتنی و شیرین و هوشمند او می گفت. مگر می شد دوستی ها و چنین پروازی را بی توجه از کنارش گذشت؟ یا موارد دیگر مانند اینها..

- در شبکه های اجتماعی موجی به راه افتاد از کتابی که آقای مهندس پیشنهاد خواندنش را داده بودند، ماجرای آن چه بود؟

- در یکی از ملاقات ها پدر با تاکید پرسیدند که کتاب گزارش یک آدم ربایی را خواندید؟ ما گفتیم نه. گفتند این کتاب خیلی سیاسی است و شبیه اتفاقی است که بر ما گذشته است. آن جلسه گذشت و ما اسم کتاب را فراموش کردیم. دفعه ی بعد وقت خداحافظی یک دفعه یادمان آمد که دوباره نام کتاب را بپرسیم. اسم کتاب را در گوش یکی از ما تکرار کردند. رفتارشان خیلی هشدار آمیز و محتاطانه بود و ما حس کردیم پیامی دارد. مخفی گفتنشان به نظر ما پیام داشت.
- در آخر کلامی با مردم دارید؟
- واقعیت این است که در این هشت ماه فشارهای زیادی به ما تحمیل شده که خیلی از آنها گفتنی و دیدنی نیست شاید برخی گلایه ها هم که می شود در مورد کم بودن و یا دیر رسیدن خبرهای مربوط به پدر و مادرمان ناشی از همین مساله باشد که خیلی چیزها را در برخی اوقات نمی توان گفت. این مساله ما و خانواده محترم آقای کروبی است که برای ما چون پدر و مادر خودمان عزیزند. دل های ما کنار خانوادهایی است که عزیزانشان دیگر پیششان برنمی گردند. کسانی که عزیزی دربند دارند. هر چه ما می گوییم جنبه اطلاع رسانی دارد و اینکه وظیفه دختر بودن خودمان را انجام دهیم. هر موقع که مساله برایمان خیلی بزرگ می شود می گوییم که کسان دیگری هستند که سالها است با این مصائب دست به گریبانند. بازهم از همه مهربانانی که یاد ما کردند و دعای خیرشان روزهای سخت این ۸ ماه را گذشتنی کرد سپاسگزاریم. از دوستان بسیار عزیز سایت کلمه هم که واقعا یارانی مهربان و دلسوزند سپاسگزاریم.
پیک نت ـ 27 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

از آسمان استقبال می بارد!


یکی از سایت های وابسته به یاران احمدی نژاد که حالا منتقد او شده اند، این عکس را از آرشیو امنیتی خود خارج و منتشر کرده اند. عکسی که تا کنون هیچ خبرگزاری منتشرنکرده بود. دراین عکس که ظاهرا باید مربوط به آخرین سفر احمدی نژاد – به همدان- باشد، مردم با پرتاب چیزهائی از احمدی نژاد استقبال کرده اند که تیم حفاظتی وی ناچار شده از کیف های دستی خود برای سر و صورت وی سپر درست کنند و احمدی نژاد نیز دست خویش را سپر خود کرده است.

۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

این اعتراف ها را قابل تکذیب است؟

:: مهدی خزعلی/مقام معظم رهبری ضد زلزله است!

دوستی برایم این لینک را ارسال کرد، اول تصور کردم که سایت مخالف رهبری است و دارد دست می اندازد و این ها طنز است، بعد دیدم خیر، این خرافات و مزخرفات را دارند به خورد مردم می دهند! دارند رهبری را یک ضد زلزله معرفی می کنند، دیگر نیازی نیست خانه هایتان را ضد زلزله کنید! کافی است ایشان در شهر شما باشند یا عکسی بر دیوار خانه تان بزنید، از زلزله مصونید! ....................................................................................................................... مطلب این سایت و حکایتی مشابه از وکیل الرعایا کریم خان زند را در پی می آورم، امیدوارم کسی در بیت رهبری پیدا شود و این شیادان را به سزای عملشان برساند، این ها با دین و باورهای مردم بازی می کنند،این ها قصد دین مردم کرده اند، رهبری یکی مثل من و شماست، جایزالخطاست، او نه تنها از ما دفع بلا نمی کند، که اگر مشیت الهی نباشد از خود پشه ای را دور نمی تواند بنماید. آنچه جامعه ای را حفظ می کند، عدالت و رضایت مردم است، اگر این را از دست دادیم زلزله ای رخ خواهد داد که اول از همه حاکمان را نابود خواهد کرد، این دعای خیر مردم است که می تواند اساس ملک را از زلزله حفظ نماید و آه دل آنهاست که پایه ها را می لرزاند! .......................................................................................................................... من اگر جای آقایان بودم، به جای سایت باران سایت سید علی را فیلتر می کردم! 1390/7/20 مهدی خزعلی

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

ورشکستگی کمر شکن دو بانک ملی و صادرات

با سلام خدمت پیك نتی های عزیز- فرصت نوشتن، بیش از این نیست:
پشت اختلاس 3 میلیارد دلاری و زلزله ای که چهار ستون حکومت را به لرزه در آورده ورشکستگی دو بانک ملی و صادرات خوابیده است. کار این دو بانک را تمام شده تلقی کنید، مگر به یکباره یک تصمیم رادیکال برای بازگشت از مسیر اقتصادی که در 6 سال گذشته رفته اند بگیرند. نتایج ویرانگر این ورشکستگی بصورت افزایش نجومی قیمت ها بزودی شاهد خواهیم بود. توجه کنید که این دو بانک بیشترین اعتبار مالی را در عرصه های مختلف می داده اند. حتی درجلسات محرمانه، با وحشت می گویند که باید در انتظار تورم 300 در صدی بود و وحشت از این است که افزایش قیمت ها از ابتدائی ترین مواد خوراکی مردم مانند برنج و نان و تخم مرغ و... شروع شود، که این یعنی شورش. سخنان اخیر فرمانده کل سپاه پاسداران در جمع گردان های ضد شورش "امام علی" که در آن از حوادث پیچیده آینده خبر داد، ناظر بر بحث های اقتصادی، ورشکستگی دو بانک یاد شده و احتمال شورش در پشت صحنه است.
برخی سهامداران و مدیران دو بانک یاد شده در هفته های اخیر بسرعت درحال خرید املاک هستند و یکی از آنها که در محفل مهمی با رکیک ترین ناسزاها به احمدی نژاد درباره ضرورت خرید املاک صحبت کرده است.
با تشكر از زحمات شما
پیک نت ـ 19 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

آخرین نامه رسمی آقای خمینی به میرحسین موسوی پشت شما ایستاده ام نمیگذارم خدمت شما پایمال شود

هاشمی رفسنجانی در تازه ترین بخش از خاطراتی که در وبسایت وی منتشر می شود، متن نامه ای را از آیت الله خمینی، خطاب به میرحسین موسوی و تشکر از فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی منتشر کرد. دراین نامه، آن کینه و نفرتی که در دوران رهبری آقای خامنه ای نسبت به موسوی وجود داشت و سرانجام به کودتا علیه رای مردم به وی و حبس خانگی اش انجامید منعکس است. نامه آیت الله خمینی که در آن اشاره به دشمنان و مخالفان موسوی می شود(همان ها که در دوران خامنه ای همه کاره جمهوری اسلامی شدند) چنین است:
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، نخست وزیر محترم – ایّده الله تعالی
از آنجا که چندی قبل جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ مهدی کروبی طی نامه‌ای درخواست نمودند که برای رسیدگی هر چه بیشتر و بهتر به امور جانبازان و خانواده های شهدا اداره امور جانبازان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به نهاد یا تشکیلات دیگری سپرده شود، اینجانب ضمن تقدیر و تشکر از ایشان و از کلیه مسئولین و دست اندرکاران «بنیاد شهید انقلاب اسلامی» و مرکز پزشکی بنیاد، خصوصاً سرکار خانم کروبی که در شرایط جنگ کمال ایثار و فداکاری را نسبت به این عزیزان نموده اند، جنابعالی را مسئول اداره کلیه امور جانبازان عزیز نمودم که با استفاده از همکاری و تجربیات «بنیاد شهید انقلاب اسلامی» و جانبازان و نیز اختصاص بهترین امکانات «بنیاد مستضعفان» به ایجاد تشکیلات جدیدی در این امر مقدس و بزرگ همت گمارید . و امید است با درایت و تقوا و تعهدی که در شما سراغ دارم به تمامی امور این حماسه سازان و شهیدان زنده انقلاب رسیدگی کامل گردد . و «بنیاد شهید انقلاب اسلامی» نیز همچون گذشته با فراقت و امکانات بیشتر امور خانواد ههای معظم شهدا و مفقودین و اسرا را دنبال نماید.
از آنجا که ممکن است این روزها افرادی بخواهند نسبت به دولت خدمتگزار شبهات و القائاتی در اذهان عامه به وجود آورند و زحمات بی شائبه و طاقت فرسای شما را خصوصاً در مسئله جنگ خدشه دار نمایند، لازم است این نکته را تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردی لایق و دلسوز برای انقلاب اسلامی می دانم، و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمی کنم، والآن نیز شما را تأیید و حمایت می کنم.
از آنجا که سران کشور و هیأت مشورتی بازسازی کشور در چند روز آینده اصول و سیاست بازسازی را به دولت ابلاغ می نمایند، جنابعالی و اعضای محترم هیأت دولت باید با قدرت و قاطعیت و با استقلال کامل به امر بازسازی کشور و ترمیم خرابی ها پرداخته و رسیدگی به محرومین را در صدر برنامه های خود قرار دهید . و مردم عزیز و شریف ایران نیز، که همه چیز خود را در طبق اخلاص و بندگی خدا نهاده اند، توجه دارند که تا رسیدن به استقلال واقعی راه طولانی پیش رو دارند؛ و همه می دانند که با توجه به حجم عظیم خرابی ها نباید انتظار اصلاح و بازسازی سریع امور را داشت . ما هنوز در آغاز راه هستیم، و سالها وقت لازم است که با همت و تلاش همه دست اندرکاران و مردم عزیز میهن اسلامی مان بازسازی شود و مشکلات برطرف گردد . چه بسا افراد مغرض و مخالف با انقلاب، که از هیچ راهی نتوانسته اند به اسلام و انقلاب لطمه ای وارد نمایند، امروز در قالب شعارها و بالابردن سطح توقعات در مردم بخواهند به هدفهای شوم خود نایل شوند، و با انگشت نهادن روی مشکلاتی که نتیجه تحمیل چندین ساله جنگ بوده است مردم را نسبت به مسئولین بدبین کنند و این طور تبلیغ نمایند که بعد از قبول قطعنامه و نبودن جنگ چرا مشکلات حل نمی شود؟ باید به این افراد گفت مگر این کار به سادگی امکان پذیر است؟ مگر کشور ما از محاصره ها بیرون آمده است؟ مگر همه مراکز آسیب دیده برق و سوخت و کارخانجات را یک روزه می توان راه اندازی نمود که ما بگوییم دیروز جنگ بود و عذرها موجّه، ولی امروز که جنگ نیست چرا کمبود است؟ البته این سخن ها از باب تذکر به مؤمنین است؛ والاّ مردم وفادار و انقلابی کشورمان برای به دست آوردن استقلال واقعی و رسیدن به خودکفایی خیلی بیشتر از اینها آماده صبر و فداکاری هستند . و من مطمئنم که ملت ایران یک لحظه استقلال وعزت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمی کند. در خاتمه بار دیگر از زحمات دلسوزانه و مخلصانه دوست خوبم، جناب حجت الاسلام آقای کروبی تشکر می نمایم و امیدوارم تمامی افرادی که در خدمت معلولین جنگ تحمیلی بوده اند با صمیمیت با آقای نخست وزیر همکاری نمایند . خداوند بزرگ به همه مسئولین و دولت خدمتگزار و مردم شریف ایران توفیق صبر و ایثار در راه اسلام را عنایت فرماید. والسلام علیکم و رحمت الله.
به‌تاریخ ۳/۹/۶۷ – روح‌الله ‌الموسوی الخمینی
منبع متن نامه : بخش ضمائم کتاب کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۷ « پایان دفاع، آغاز بازسازی » – دفتر نشر معارف انقلاب
کدخبر: ۱۵۹۸۰۹۰۰۰۵۰۰۴
پیک نت ـ 4 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

هواپیما آمد، خاوری، مدیر عامل سابق بانک ملّی نیامد

جرس: در حالی که محمودرضا خاوری قرار بود بامداد امروز جمعه با پرواز بزرگترین شرکت هواپیمایی انگلیس به تهران بیاید، اما با این پرواز به کشور برنگشته است. به گزارش مهر، محمودرضا خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی ایران که قرار بود ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد امروز جمعه با پرواز برتیش ایرویز بزرگترین شرکت هواپیمایی انگلیس به تهران بازگردد و حتی برخی مسئولان این بانک نیز برای استقبال به فرودگاه امام خمینی (ره) رفتند، به کشور بازنگشته است. پیش از این، سخنگوی دستگاه قضا با تائید خبر خروج خاوری از کشور گفته بود: اگر او بازنگردد خیلی از اتهامات به پای او نوشته می‌شود. حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای درباره خروج مدیرعامل بانک ملی از کشور اظهارداشته بود: این خبر صحت دارد. دو نامه از دفتر ایشان به ما ارسال شده است که در نامه اول خاوری عنوان کرده است که استعفا داده و در نامه دوم وی مدعی شده به ایران باز می گردد و استعفا نداده است و به زودی با همکارانش ملاقات می کند. دادستان کل کشور در پاسخ به اینکه اگر آقای خاوری بازنگردد چه اقدامی انجام می دهید، افزوده بود: قاضی پرونده مدیرعامل بانک ملی را ممنوع الخروج نکرده بود ولی اگر بازنگردد همه وصله ها و اتهامات به او چسبانده می شود و این به نفعش نیست.