۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

چرا ایران ساکت است و دنیای عرب یکی بعد از دیگری دیکتاتورها را سرنگون میسازد؟

ما ایرانیها بیش از یکصد سال پیش اولین انقلاب مدرن خاورمیانه را در ایران آغاز کردیم ، خیلی قبل از آن که اعراب از خواب هزار ساله خود بیدار شوند . در صد سال اخیر نیز بارها ، در جنبش ملی کردن نفت و در انقلاب 57 نشان دادیم که در شهامت انقلابی از هیچ ملت دیگری کم نداریم . حیران مانده ام که ما را اکنون چه شده ، که اعراب یکی پس از دیگری دیکتاتورهای مزدور خود را سرنگون میسازند و ما ساکتیم و دست روی دست گذاشته ایم . آیا برای سال جدید هیچ برنامه ای داریم ؟ آنها هر روز در خیابان هستند ، منتظر هیچ بهانه و فراخوانی نیستند . خیلی ساده ، خیابان را ترک نمیکنند و به خانه ها باز نمیگردند . اینقدر میمانند تا دیکتاتور سرنگون شود . ما یک تظاهرات میکنیم سپس به خانه ها باز میگردیم و به دیکتاتور فرصت میدهیم تا تجدید قوا کند ، برنامه ریزی کند و با نیروی بیشتر به خیابان بیاید . چرا ما هر روز در خیابانها نیستیم ؟ دیکتاتور را باید فرسود ، و این کار فقط با تظاهرات هر روزه ممکن است و بس . باید تظاهرات کرد و اعتصاب و تحصن . ولی ما ساکت نشسته ایم . با این رهبران و با این برنامه ریزی اگر زودتر از صد سال دیگر به آزادی برسیم هنر کرده ایم .

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

:: دیشب بهنود رمضانی در محله نارمک میدان 22 توسط بسیجی ها کشته شد .

شرح کشته شدن بهنود رمضانی در چهار شنبه سوری توسط یک شاهد عینی از تهران دیشب بهنود رمضانی در محله نارمک میدان 22 توسط بسیجی ها کشته شد . حدود ساعت ده شب به وقت تهران وقتی که جوان ها به خانه هایشان بر میگشتند ,موتورهای بسیجی بهشون حمله کردند و با شوکر جوان ها رو میزدند و چون توی جیب های بهنود نارنجک های دست ساز بود ,همه نارنجک ها ترکید و بدنش تیکه تیکه شد ,شاید این فجیع ترین صحنه ای بود که در زندگی دیده باشم ,غیر از من چندین تا شاهد عینی دیگه هم آنجا بودند و با صدای جیغ ها و فریادهامون بقیه مردم هم آنجا آمدند, 2 تا از بسیجی ها موتور هاشونو گذاشتند و با چند تا موتور دیگه که همراهشون بودن فرار کردن . بعد از ده دقیقه آمبولانس آمد و بهنود را برد و دوستانش با ماشین های شخصی خودشون دنبالش رفتند , بعد از 30 دقیقه در تماس تلفنی با بیمارستان الغدیر گفتند که حالش وخیمه و شرایط خوبی نداره . امروز صبح وقتی از هر کسی در محل سوال میکردم همه میگفتد که ما ازش خبری نداریم . و این برایم جالب بود ... بعد از کلی گشتن در محل توانستم چند تا ار دوستاشو پیدا کنم که عکس بهنود در دستشون بود , وقتی سوال کردم , گفتند که فوت کرده . در مورد بهنود سوال کردم :گفتند که دانشجوی مهندسی مکانیک بوده در شمال و از بچه های تهران پارس و چون از دوستای صمیمی ما بوده دیشب پیش ما اومده که با هم باشیم که بسیجی ها آن بلا را سرش آوردند . لطفا اطلاع رسانی کنید

۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

حمله به ستاد قیطریه آغاز کودتای 22 خرداد بود

محسن امین زاده، رئیس ستاد اصلاح طلبان طرفدار میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری، بدنبال حضور فرمانده نیروی انتظامی در سیمای جمهوری اسلامی و دروغ بافی در غیاب آنها که می توانند پاسخ او را بدهند اما در زندان اند و اسیر، نامه ای از زندان اوین خطاب به رئیس صدا و سیما نوشت. در این نامه آمده است:
ریاست محترم سازمان صدا و سیما
با سلام، پنج شنبه شب مورخ ۲۸/۱۱/۸۹، در برنامه “دیروز، امروز، فردا” شبکه ۳ سیما، فرمانده نیروی انتظامی مطالبی در مورد فعالیت ستاد اصلاح طلبان حامی میرحسین موسوی(ستاد قیطریه) در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ مطرح کردند که عاری از حقیقت بوده و احتمالاً ساخته و پرداخته عواملی بوده که انتخابات ریاست جمهوری را به یک بحران برای کشور تبدیل کردند.
در بهمن ماه سال گذشته اکاذیب مشابهی توسط آقای حسینیان از مجلس شورای اسلامی در یک برنامه تلویزیونی مشابه مطرح شد. اینجانب در زندان تکذیبیه ای خطاب به شما نوشتم و درخواست کردم توضیحاتم در آن برنامه پخش شود و یا امکان مناظره اینجانب با ایشان فراهم شود. تلاش کردم نامه را از زندان ارسال کنم اما ممکن نشد. ادعای بازجویان در مورد تلاش مسئولین برای ترمیم فضای امنیتی در کشور نیز این امید را به وجود آورد که بزودی به همه تخلفات، پرونده سازی ها، دروغ پردازی ها و تهمت زدن ها، در فضایی سالم و منصفانه رسیدگی خواهد شد. حال تکرار دوباره این دروغ ها، آن هم از زبان عالی ترین مقام انتظامی کشور، ضرورت این اقدام را دو چندان کرده است. در این برنامه، مشابه برنامه سال گذشته ادعا شد که: در ستاد قیطریه فعالیت غیرقانونی اینترنتی بوده، شبکه بی بی سی در ستاد فعال بوده و مأموران امنیتی برای متوقف کردن این فعالیت های خلاف قانون به ستاد مراجعه کرده اند.
اینجانب به عنوان مسئول ستاد قیطریه به صراحت اعلام می کنم که تمامی این ادعاها کذب محض است. در حقیقت تمام فعالیت های ستاد قیطریه در ایام تبلیغات انتخاباتی و تا لحظه تعطیلی قانونی و بدون هر گونه تخلف بوده است. رسانه های فارسی زبان خارجی از جمله بی بی سی، نه تنها در ستاد دفتر و نماینده نداشته اند بلکه اعضای ستاد حتی یک مصاحبه هم با این رسانه های فارسی زبان نداشته اند.
حمله کنندگان به ستاد در ساعات رأی گیری با لباس شخصی، با ظاهری شبیه اوباش، مسلح به سلاح گرم، باتوم، پنجه بکس، اسپری اشک آور و فاقد هر گونه حکم قضائی و حتی مدرک شناسائی بودند و در حمله به ستاد با باتوم و پنجه بکس و گاز اشک آور به جان مردم افتادند. مسئولان ستاد که حمله آنان را اقدامی برای اخلال در برگزاری انتخابات تلقی کردند، فوراً از پلیس تهران استمداد طلبیده و با امید رسیدگی به تخلفاتشان، آنان را تحویل پلیس دادند.
برای روشن شدن بیشتر مسئله به تشریح این ماجرا و مسائل مرتبط با آن می پردازم:
ظاهر و رفتار مهاجمان چیزی جز آشوب گر بودن آنها را نشان نمی داد. فوراً از پلیس ۱۱۰ کمک خواسته شد. افسر پلیس ۱۱۰ نتوانست افراد را شناسایی کند و از فرماندهی پلیس تهران کمک خواست. معاون پلیس امنیت در ساعت ۵ بعد از ظهر در محل حاضر شد و پس از مشاهده مهاجمان و شنیدن اظهارات حاضران، با مهاجمان گفتگو کرد و نهایتاً اعلام کرد که متأسفانه مهاجمان مأمورانی هستند که بدون حکم قضائی و دستور مقام مافوق دست به این اقدام زده اند و با آنان برخورد انضباطی جدی صورت خواهد گرفت. با درخواست وی در ساعت ۲۰ مسئول پلیس امنیت در محل حاضر شد و از مسئولان ستاد درخواست کرد که از تخلف مهاجمان چشم پوشی کنند و برای آرام کردن اوضاع و متفرق کردن مردم مقابل ستاد به پلیس کمک کنند. مسئولان ستاد با اعتقاد به ضرورت جلوگیری از هر اخلال در روز انتخابات، در مقابل تعهد اخلاقی مسئول پلیس امنیت برای برخورد با مهاجمان، با خروج آنها تحت کنترل پلیس تهران موافقت کرده و از مردمی که با نگرانی در مقابل ستاد تجمع کرده بودند خواستند که با پلیس همکاری کرده متفرق شوند.
بیست و پنج روز پس از دستگیری اینجانب، یعنی هفته سوم تیرماه ۸۸، برای اولین بار بازجویان مطرح کردند که پلیس مدعی فعالیت شبکه بی بی سی در ستاد قیطریه است و این موضوع منشاء بازجویی های مفصلی شد. اینجانب ضمن رد ادعا توضیح دادم که تا چه حد این ادعا واهی است زیرا اعضای ستاد حتی از مصاحبه با شبکه فارسی زبان بی. بی. سی نیز خودداری می کردند. همچنین تأکید کردم که به احتمال زیاد عاملان حمله بحران ساز و مسئله آفرین به ستاد، مورد مؤاخذه قرار گرفته و برای فرار از مسئولیت این قصه دروغین را جعل کرده اند. در بازجویی ها ادعای پخش فیلمی از داخل ستاد قیطریه از شبکه بی. بی. سی هم مطرح شد که در پاسخ توضیح دادم که قطعاً این ادعا نیز دروغ است و تنها فیلم داخل ستاد قیطریه توسط افراد ستاد روی سایت ستاد منتشر شده است. اگر فیلمی در خبرها از حمله به ستاد پخش شده حتماً توسط مردم یا خبرنگاران از خیابان جلوی آن گرفته شده است.
این اقدام بی سابقه توسط لباس شخصی هایی انجام شد که معلوم شد جزو کادر نیروی انتظامی کشور هستند. این تهاجم خشونت بار مؤید شایعاتی بود که از چند روز قبل درباره برنامه ریزی گروهی از مأموران امنیتی و نظامی برای بر هم زدن انتخابات ریاست جمهوری در صورت بالارفتن احتمال پیروزی مهندس موسوی پخش شده بود.
طبعاً طرفداران کاندیدای برنده، در روز برگزاری انتخابات هرگز دست به اقدامی نمی زند که باعث اخلال در انتخابات و سوء ظن نسبت به سلامت آن شود. اقدام اخلال گرانه مأموران مسلح طرفدار یک نامزد مؤید آن بود که اولاً از نظر آنها روند انتخابات به نفع کاندیدای مورد نظر آنها پیش نمی رود و وی بازنده است و نتیجه را واگذار خواهد کرد و ثانیاً احتمال آنکه آنان قصد برهم زدن انتخابات را داشته باشند جدی است.
حمله لباس شخصی ها به ستاد حامیان مهنس موسوی در زمان برگزاری انتخابات، اولین خبری بود که در سطح ایران و حتی در سطح جهان به منزله آغاز نا بسامانی و اغتشاش در انتخابات ریاست جمهوری تلقی گردید. بی تردید اگر روزی قرار شود در فضائی سالم، عادلانه و اخلاقی به بحران انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و عوامل واقعی پشت پرده ایجاد این بحران رسیدگی شود، پرونده این آشوب گران آغازگر بحران، حتماً اولویت خواهد داشت.
در پایان تأکید می کنم که:
أ‌.این مطالب صرفاً تشریح گوشه ای از اتهامات ساختگی و جعلیاتی است که پرونده های دستگیر شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸را تشکیل می دهد. صدها نفر با چنین پرونده هایی، از دادگاه های تحت کنترل نیروهای امنیتی، اطلاعاتی محکومیت های سنگین گرفته اند و در زندان به سر می برند.
چه اتفاقی افتاده است که فرمانده نیروی انتظامی پس از نزدیک دو سال، رسماً در رسانه ملی مسئولیت عملیات خلاف و بحران ساز عده ای آشوبگر آغاز کننده بحران در انتخابات ریاست جمهوری را بر عهده می گیرد و به توجیه اقدامات غیرقانونی آنان می پردازد.
صرف نظر از آنکه با این پیشنهاد موافقت شود یا نه و اصولاً چه بر سر زندانیان سیاسی بیاید، در صورتیکه واقعاً احتمال دخالت دشمن در ایجاد بحران در انتخابات سال ۸۸ جنبه تبلیغاتی ندارد و باعث نگرانی مسئولان است، توصیه می کنم به صورت جدی و فوری به وضعیت عاملان و هدایت کنندگان حمله به ستاد قیطریه در ساعات برگزاری انتخابات به عنوان آغازگران بحران در انتخابات ریاست جمهوری وروابط پنهان احتمالی آنان رسیدگی شود و اجازه داده نشود آنان با تکرار اکاذیب و فرار به جلو، خود را از مسئولیت و پاسخگویی نسبت به این اقدام توطئه آمیز مصون نگه دارند.

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

مصاحبه اتمی سردار "جلالی" ویروس "استاکس نت" به تاسیسات اتمی ایران ضربه زد

پس ماه ها انکار و پنهانکاری، سرانجام روز گذشته سردار "غلامرضا جلالی" رئیس سازمان پدافند غیر عامل اتمی، در یک نشست خبری بمناسبت دومین جشنواره پایداری و پدافند غیر عامل شرکت کرده و گفت:
« از آنجا كه حملات سایبری یك حوزه تهدید جدیدی برای كشور ما و بسیاری از كشورها به شمار می‌رود، باید در كشور ساختار مستقلی در قالب دفاع سایبری ایجاد شود. ویروس موسوم به استاكس نت در واقع مقداری برای ما مشكل ایجاد كرد اما بركاتی نیز برای ما داشت و آن اینكه انسجامی را برای مقابله با تهدیدات سایبری در میان دستگاه‌ها و نهادهای مختلف ایجاد كرد.
سردار جلالی در ادامه توضیحات اتمی خود گفت:
ما توانسته‌ایم تحقیقات غنی‌سازی را موازی‌سازی کرده و یک نمونه کاملا امن را در فوردو ایجاد کنیم که این مساله بلوغ فنی و تخصصی ما را نشان می دهد.
نیروگاه‌ها معمولا در جایی قرار گرفته‌اند که حوزه خطر آنها بیش از حوزه امنیت آنها اهمیت دارد چرا که اگر کسی به آنها لطمه‌ای بزند ، خطر آن بین همه کشورهای ساحل خلیج فارس تقسیم می‌شود.
تمام تجهیزات مدیریت بحران، امروز در نیروهای مسلح كشور وجود دارد.
بمب گرافیكی نیز سلاحی برای اخلال در نیروگاه‌های برق که ما راه‌های مقابله با این سلاح را به دست آورده‌ایم و همچنین قصد داریم در چند نیروگاه آن را تست كنیم.
تجربه استاكسنت به ما نشان داد كه به هیچ پروتكلی در حوزه امنیت و دفاع كه منشا خارجی داشته باشد نمی‌توانیم متكی باشیم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

امیرارجمند:حاکمیت بعد از دو سال سرکوب، زندانی کردن و به کار بردن اعمال شنیعی مثل تجاوز، نتوانست این جنبش را متوقف كند

مشاور ارشد میرحسین موسوی در بخش دیگری از پاسخ به پرسش‌ها، راه‌های مبارزه با نظام سرکوبگر ایران فقط تظاهرات خیابانی نیست و مردم نیز روش‌های خود را تغییر داده‌اند اظهار داشت «حاکمیت ایران در روند سرکوب نتوانست به موفقیت دست‌ یابد که اگر چنین بود بعد از قریب به دو سال سرکوب، زندانی کردن و حبس رهبران جنبش، سران احزاب، دانشجویان، خبرنگاران و به کار بردن اعمال شنیعی مثل تجاوز، نتوانست این جنبش را متوقف کند و البته باید گفت که نیرو و امکانات بالایی دارند که به جای هزینه برای توسعه ایران صرف سرکوب مردم می‌شود اما ما باید بدانیم که تظاهرات خیابانی تنها نوع ابراز اعتراض نیست و تظاهرات خیابانی هم میتواند مانند قبل نباشد و با به وجود آوردن شبکه‌های جدید محلی و انوع دیگر مقاومت مدنی، تحصن و اعتصاب وضعیت را تغییر داد». وی در پاسخ به خبرنگار جرس با اشاره به اعتصاب بازاریان در مقابل افزایش مالیات بر درآمد افزوده تاکید کرد «اقشار متفاوت، منافغ و مطالبات خاص خودشان را دارند و باید بین مطالبات و مجموعه حرکت جنبش هماهنگی ایجاد کرد و این کار جز با ایجاد شبکه‌ و اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست». تاثیر جنبش زنان بر جنبش سبز اردشیر امیر ارجمند با اشاره بر دعوت گروهها برای تجمع اعتراضی همزمان با ۸ مارس روز جهانی زن گفت «مهم این است که جنبش سبز تاثیر زیادی از شبکه‌های زنان و ابتکارات هسته‌های آنان گرفته و این دو جنبش بر یکدیگر تاثیرگذار بوده‌اند و طبیعتا حامی هم هستند در نتیجه اگر در هشتم مارس اقدامی از سوی فعالان جنبش زنان طرح‌ریزی شود مردم با قرارگیری در کنار آن‌ها از اصل برابری‌خواهی حمایت خواهند کرد». دفاع از خود آری؛ خشونت نه خبرنگار جرس ضمن اشاره به هزینه‌های فراوانی که مردم در تظاهرات خیابانی پرداخته‌اند نظر مشاور ارشد میرحسین موسوی را درباره راهکارهای موجود برای مهار سرکوب خشونت‌آمیز حکومت و ضرورت دفاع مردم از خود پرسید. امیرارجمند در ابتدا هرگونه خشونتی را محکوم کرد و گفت «مردم با صبوری نشان خواهند داد که راهکار حاکمیت در سرکوب مردم در خیابان‌ها دوامی نخواهد داشت اما از نظر حقوقی برای دفاع از خود دو مساله‌ی تفکیک شده از هم وجود دارد؛ یک بحث مقابله به مثل است و دیگری دفاع مشروع. دفاع مشروع یک حق ذاتی است و کسی نمی‌تواند از دیگری سلب کند، اگر کسی خواست دیگری را بکشد طرف مقابل نباید بایستد و مقاومتی نشان ندهد و لزوما باید از خود دفاع کند و اجازه چنین کاری را ندهد اما اگر این روش بخواهد بستری برای توجیه خشونت در لوای دفاع شود، ما با آن مخالفت خواهیم کرد».

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

ماسلام به احمدخاتمی دروغگونمیکنیم وازاوبیزاری میطلبیم:



اوازتریبون نمازجمعه امروزراجب میرحسین موسوی ومهدی کروبی دروغ گفت، ایشان باکمال پرروئی جبهه برعلیه کسانی گرفت، که اصلاگناهی ندارندوتنهاگناهشان دفاع ازحقوق مظلومان ازدست یک عده لاشخورهاکه تادیروزازصدقه سری ملت ارتذاق میکردند.خدانکندکه گدامعتبرشود-----گرمعتبرشودزخدابی خبرشود.
آقای احمدخاتمی چراراستش رانمی گوئیدکه ماراازثروت ایران سیری مان نیست همه ایران رابرای خودی هامیخواهیم ، اگرزره مردانگی وشرافت دروجودمبارک شمایافت میشود، راستش را بگوانوقت عکس العمل بره های مظلوم وبی خبرازهرجا را،که درمقابلت نشسته اند که شما انهارا باطرفندوکلک هدایت میکنیدبه سمت امریکا، تماشاکن ببین انهاازاعمال زشت ونکوهیده توچه میگویند.
آقای احمدخاتمی چراامروزمیخواهیدازاعمال زشت قزافی به نفع خودوهمپالگی های خودسوء استفاده کنید،اگرآدم باشماهاآشنانبودفکرمیکردکه مکاتب های آزادیخواهانه دنیاراشمانگاشته اید.مگررهبرشماتادیروزدربغل قزافی نبودمگررئیس منتخب شماتادیروزدربغل قزافی هانبودند،چگونه است که امروزقزافی، دیوانه ومستبداست .وکشتن هموطنان اش منفوراست. بمباران مملکت بواسطه قزافی مذبوح است ولی هئیت حاکمه احمدخاتمی برای کمترین اعتراض که رای من کوبودتاکنون164 نفرراکشته که اسنادمستندان موجوداست. واعدام هموطنان درسه دقیقه بامحاکمه پستوئی ونام مختصرومفیدمثلا و- ن، به اسیران درزندان کهریزک تجاوزکنندآزاداست. وسازمانهای حقوق بشری هم اعتراض بکنندازفتنه طرفداری کردند،چه وچه ،اینجاچهاردیواری است مااختیارداریم ملت رابکشیم وهمه خفه شوند.آقاامروزبه حکم تکنولوژی مستبدان وآدمکشان وفتوادهندگان پاک ذلیل شدن، اگرگوَشت رابخارانی یک دقیقه بعددردنیاهمه میدانندشماکه تجربه کردید،سرکوبتان درعرض چنددقیقه روی انتن های جهان بودچنان ابروئی ازشمامزدوران جهل وجنون خون بردکه تاکنون انگشت حیرت بردهان گرفته ائی ومات ومبهوت مانده ائی ، هرچه دروغ میبافی بهترکه نمیشودهیچ بدترهم میشود.خجسته بانوگفت لعنت به سه شیخ: شیخ مصباح یزدی، شیخ محمدیزدی، شیخ جنتی وشماهم اضافه شدیدبرانهاشماباانهامشهورخواهیدشدچون انهاازشماپشتیبانی میکنند.شمادربین روحانیت نادریدبایدقدرشمارابیشتربدانندوحساب سیبای شمارااصلابه خزانه داری کشور متصل کنندزیراقاطرتندروازالاغ کندروارجح تراست بایدمزدبیشتری داشته باشد.

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

آغاز انتقال دارايی های شخصی از سوی مقامات جمهوری اسلامی به خارج از ايران در پی گسترش اعتراضات مخالفان

قديمی ترين و معتبرترين نشريه اقتصادی فرانسه "لس-اِکو" ، در شماره ۲ مارس،گزارشی را به قلم نويسنده و کارشناس برجسته اقتصادی خود، ايف بورديلون در مورد آغاز انتقال دارايی های شخصی مقامات جمهوری اسلامی ايران در پی نگرانی فزاينده آنها از گسترش اعتراضات و تظاهرات در ايران به چاپ رسانده است.بورديلون با اشاره به گسترش اعتراضات روز اخير در پی بازداشت دو رهبر برجسته مخالفان درون ايران،ميرحسين موسوی و مهدی کروبی و اقدامات ناشی از نگرانی مقامات حکومت اسلامی همچون اقدامات جديد نيروهای امنيتی ايران عليه ماهواه ها و تجهيزات ماهواره ای شهروندان مينويسد، انتقال دارايی های شخصی مقامات حکومتی و نظامی جمهوری اسلامی ايران که از اواسط ماه ژانويه آغاز شده بود در جريان اعتراضات اخير در ماه فوريه،شتاب بيشتری به خود گرفت.نويسنده نشريه اقتصادی صبح پاريس،ارزش اين پول ها و دارايی ها را بالغ بر دهها و صدها میلیون دلار ذکر کرده و مينويسد، ولی اينبار مقصد اين داراريی های خارج شده از ايران توسط مقامات حکومتی، نه فقط بانک های غربی که دراکثرموارد بانک های آسيائی در ترکيه، مالزی، اندونزی، پاکستان، ترکمنستان و بنگلادش ميباشد.بورديلون در ادامه مينويسد، بانک های ترکيه تائيد کرده اند که يک فقط در يک مورد، ۱۸۰ ميليون دلار از دارائی های مقامات جمهوری اسلامی ايران به اين کشورانتقال يافته و يک بانک مالزيائی نيز دريافت ۲۲۰ ميليون دلار از طريق بانک های صادرات و ملی ايران را تائيد کرده است.اين نشريه معتبر اقتصادی و پرتيراژ فرانسه در آخر مينوسد، در همين حال انتقال اين دارايی ها از اواسط ماه فوريه به کشور چين شتابی تازه يافته است و جناح موسوم به محافظه کاران (اصولگراها) در تلاش برای يافتن راه های تازه تر و مطمئن تری برای انتقال پول ها و داراريی های خود چين هستند.

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

مشاهدات مردم 12 پدیده تازه در تظاهرات دیروز تهران

پدیده های جدیدی که حکومت دیروز به صحنه آورد:

1- تیپ "آل محمد" از لشکر محمدرسول الله سپاه پاسداران را دیروز درمیدان هفت تیر و حتی خیابان ها و کوچه های اطراف آن مستقر کرده بودند. این تیپ زیر نظر مستقیم سردار نقدی است و وابسته به بسیج. این تیپ صدها موتور سوار دارد. نکته قابل توجه آنست که تقریبا تمام آنهائی که اتهام قتل زنجیره ای دارند، در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش آفرین بودند و دست به جنایت زدند، افرادی که عضو تیم های ترورهای فتوائی هستند و... همگی را نقدی در این تیپ جمع کرده و به آنها آموزش دفاع از ولایت داده است.
2- برای آن که دل و جرات چماقداران را بتوانید حدس بزنید از شیرینکار یک جوان در تقاطع خوش برایتان می نویسم. میدانید که این روزها نزدیک به چهارشنبه سوری است و بازار ترقه و فشفشه گرم است. این جوان یک هفت ترقه را از داخل یکی از اتومبیل ها زیر پای نیروهای چماقدار پرتاب کرد. با انفجار چند باره این ترقه موتور سوارها دنبال سوراخ موش می گشتند که در بروند.
3- نهضت بوق، دیروز دوباره در تهران زنده شد. اتومبیل ها به بهانه راه بندان بوق می زدند و نیروهای موتوری و انتظامی را متوحش می کردند. راه بندان ها هم اغلب اختیاری بود! در چند مورد باطوم به دست ها به شیشه اتومبیل هائی که بوق می زدند کوبیدند و به آنها صدمه زدند.
4 ـ بنر بزرگ خامنه ای را مردم در میدان صادقیه تهران آتش زدند.
5- دیروز میدان ولی عصر را نرده کشی کرده بودند تا مردم از پیاده رو وارد میدان نشوند!
6ـ از جمله شعارهای دوران انقلاب که دیروز مردم آن را زنده کرده بودند، شعار: "مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه" بود که مردم آن را تبدیل کرده بودند: بگو: آزادی آزادی آزادی ...
7- شوكر و گاز اشك را دیروز به وفور دیروز علیه مردم به کار گرفتند.
8- نیروهای ویژه، خیابان پاستور را محاصره کرده بودند تا مردم به آن نزدیک نشوند. این درحالی است که مردم میدانند موسوی دیگر در خانه اش در خیابان پاستور نیست اما خانه خامنه ای در خیابان پاستور است. بنابراین محاصره پاستور برای جلوگیری از یورش مردم به محل اقامت خامنه ای بود.
9 ـ دیروز در ميدان انقلاب ماشين هايی شبيه بلدوزر مستقر كرده بودند.
10ـ شهرداری تهران را دیروز مجبور کرده بودند سطل های زباله نقاط مرکزی تهران را جمع کند تا مردم برای مقابله با گاز اشک آور نتوانند آنها را آتش بزنند.
11- از اس ام اس های خنده دار صبح سه شنبه که مربوط به مصاحبه سیمائی حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بود. او در آن مصاحبه گفته بود مردم روز اول اسفند و روز 25 بهمن برای خرید رفته بودند و تلویزیون های دشمن خرید کنندگان را تظاهر کننده معرفی کرده بودند.
مردم دیروز برای هم اس ام اس می زدند:
"بعد از ظهر برای خرید عید، می رویم میدان انقلاب"
و یا
"برای خرید می خواهیم بیائیم خیابان، به شرطی که دستور بستن مغازه ها را ندهید"
که واقعا هم این دستور را داده و صاحبان بسیاری از مغازه ها را بعد از ظهر دیروز مجبور کرده بودند مغازه هایشان را ببندند.
12- یک شاهکار دیگر سردار نقدی، به خیابان آوردن بسیج دانش آموزی بود. بدست پسر بچه های 12- 13 ساله باطوم داده بودند و سر چهار راه ها گمارده بودند

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

نامه طلبه از لبنان، برای طلبه در قم احمد جنتی نه جسارت در زندان شاه داشت و نه انسانیت در ج. اسلامی

سلام علیکم - این مطلب را یکی از برادران ایرانی طلبه مقیم لبنان فرستاده است . دریغم آمد جایی درج نشود و ملت ایران پرده ای دیگر از شخصیت آدم هایی را که 30 سال سرنوشتشان را به دست گرفته و کماکان دارند می تازند را ندانند . هرچند دست این ها رو شده است .- با تشکر - طلبه قمی

جنتی ترسو تر از آن است که بشود تصورکرد

جنتی ترسو تر از آن است که بشود تصورکرد. به عر و تیزهای او نگاه نكنید ! هارت و پورت است و اشتلم ! سری به خاطرات محسن مخلباف بزنید ! به شرحی که چندی پیش در نامه خود به مصطفی تاج زاده از شجاعت او داده است . آن وقت می فهمید این موجود لاوجود چه اندازه مفلوك است .
حیفم آمد نوشته مخلباف را در اینجا نیاورم . هر چند تكراری است اما ازجمله مواردی است كه آدم هر بار فیلم !!جنتی را در نماز جمعه می بیند خوب است بر آن مرور كند :

مصطفی عزیز!

پیشنهاد ترا برای محاکمه جنتی خواندم و خاطراتی در مورد جنتی برایم زنده شد.
سال 1357 بود.هنوز چند ماه به انقلاب 22 بهمن مانده بود و ما در زندان قصر بودیم.حسین جنتی پسر جنتی هم با ما بود.او پسری مودب، با هوش و مهربان بود. هنوز چشمان معصوم و لبخند همیشگی اش را به یاد دارم. معمولا عصرها از ساعت 4 تا 5 در حیاط کوچک زندان بند (7و8)با هم قدم می زدیم و برای آینده ایران رویا می بافتیم.
یک روز که با حسین جنتی در حال قدم زدن بودم، بلندگوی زندان نام مرا خواند و دوباره به کمیته مشترک که محل شکنجه و بازجویی ها بود بازگردانده شدم. (این زندان اکنون موزه شده است.زندان امروز تو هم روزی موزه خواهد شد)مرا به اتاق بازجویی بردند. وارد اتاق که شدم، نگهبان چشم بند را از چشمم برداشت و روی صندلی نشستم.
بازجویم عوض شده بود و این بار رسولی، بازجویی که قد کوتاهی داشت، واز خشونت او در بازجویی ها بسیار بد می گفتند روبرویم بود.سمت راست من، درست روبروی میز بازجو، مردی نحیف الجثه و با ریش بلند نشسته بود که دستهایش لرزه گرفته بود و نمی توانست خودکار را در دست بگیرد. رسولی نگاهی به من انداخت و بعد از چند ناسزا و تهدید، برگه های بازجویی را جلوی من گذاشت.سوالات روی برگه مربوط بود به فعالیت های سیاسی من در زندان سیاسی و گزارش هایی که از فعالیت های من توسط ماموران مخفی در زندان رسیده بود.
بعد از چند لحظه رسولی با اشاره به مرد نحیف و لرزانی که در حال لرزیدن بی وقفه بود، پرسید:اینو می شناسی؟
به مرد لرزان بهتر نگاه کردم. او را نمی شناختم. گفتم:نمی شناسم.
رسولی گفت:این بابای حسین جنتی است که عصرها باهاش توی حیاط زندان قدم می زنین.
این اولین بار بود که من آقای جنتی را می دیدم. ایشان هنوز آیت اله نبود و اسم و رسمی نداشت.
رسولی به او رکیک ترین فحش ها را داد و گفت:تو که کتک نخورده لرزه گرفتی برای چی روی منبر علیه شاه حرف زدی؟!و آقای جنتی قسم خورد که علیه شاه اصلا حرف نزده و فقط روضه اباعبدالله خوانده.
رسولی با فحش به او گفت: ما نوارتو رو ضبط کردیم.این دفعه ولت می کنم بری، ولی اگه دفعه دیگه از این گه ها بخوری از ریش آویزونت می کنم.
و آقای جنتی می لرزید و قسم و آیه می خورد که غیر از روضه ابا عبدالله بالای منبر حرفی نزده و نخواهد زد.
مدتی بعد که بازجویی های جدیدم تمام شد، به قصر برگشتم و ماجرا را برای حسین جنتی گفتم و اشک او از کنار لبخند همیشگی اش سرازیر شد و گفت: پدرم را که دیدی، جثه بسیار ضعیفی دارد و طاقت شکنجه ندارد.
سال ها بعد من در حوزه هنری قصه نویس بودم. حوزه هنری که ابتدا توسط هنرمندان جوان به طور مستقل شکل گرفته بود، طبق فرمان خمینی موظف شد زیر مجموعه سازمان تبلیغات باشد. و از آن پس آیت اله جنتی که رئیس سازمان تبلیغات بود، سه شنبه ها برای سرکشی به حوزه هنری می آمد.
دریکی از آن روزها به هنگام ناهاربود که آیت اله جنتی آمد.در حالی که دست پسر بچه کوچکی را گرفته بود .در آن ایام معمولا ناهار هنرمندان حوزه هنری نان و هندوانه بود.او سر سفره نشست، اما لب به غذا نزد و در حالی که ما ناهار می خوردیم، ایشان در باب حرام بودن موسیقی مشغول صحبت شد.من از مدیر وقت حوزه هنری پرسیدم:چونکه نان وهندوانه ناهار ماست، آیت اله جنتی غذا میل نمی کنند؟
و مدیر حوزه هنری گفت: ایشان روزه هستند.
گفتم: نه ماه رمضان است که روزه واجب باشد و نه دوشنبه و پنج شنبه که روزه مستحبی بگیرند، امروز سه شنبه است و من تا به حال درباره روزه سه شنبه نشنیده ام.
مدیر حوزه گفت:آقای جنتی نذر کرده بوده که اگر پسرش حسین جنتی که فراری است،و روند انقلاب را قبول ندارد، دستگیر یا اعدام شود،ایشان 40 روز روزه شکر بگیرند.دیروز پسرآیت اله ،حسین جنتی، در اصفهان کشته شد و این روزه آیت اله جنتی برای شکرگذاری اوست. و این پسر کوچک هم نوه اوست. یعنی پسر حسین جنتی.چشم های پسر حسین شبیه چشم های حسین معصوم بود و درگوشه لبش همان لبخند همیشگی حسین پیدا بود.مدیر حوزه گفت نوه آیت اله هنوز از کشته شدن پدرش خبردارنشده.و قرار نیست به این زودی ها به او بگویند.

مصطفی عزیز!

جنتی در زندان ساواک کتک نخورده و شکنجه نشده لرزه گرفته بود، اما وقتی نوبت به قدرت رسید، دیگر لرزه و لقوه نگرفت. حتی چشمش را بر خون پسرش بست.او در آن روز سه شنبه، بی آن که نشانه ای از تاثر از خودش بروز بدهد، تنها در باب حرام بودن موسیقی در اسلام حرف زد.
من او را مقایسه می کنم با آیت اله منتظری که وقتی فرزندش محمد شهید شد،روبروی دوربین تلویزیون با صداقت تمام گریست.
منتظری اگر پسر خودش را دوست نمی داشت، چگونه می توانست زندانیان بی گناه دیگری را که در سال 67 اعدام شدند، دوست داشته باشد و برای اعتراض به ظلمی که بر آن ها شده، دست از رهبری در آینده بردارد.

مصطفی عزیز!

جنتی چشم بستن بر تقلب در انتخابات را از چشم بستن بر خون پسرش و چشم بستن بر ضعف خود در بازجویی های ساواک تمرین کرده است.
کسانی که با من سر آن سفره نان و هندوانه آن روز سه شنبه نشسته بودند همان کسانی بودند که چندی بعد با حکم حضرت آیت اله جنتی به دلیل اعتراض به دور شدن انقلاب از آرمان های اولیه اش از حوزه هنری اخراج شدند.
این گروه 15 نفر بودند. به جز من یکی از آن ها سلمان هراتی بود که درتصادف ماشین کشته شد. یکی حسن حسینی بود که سال ها خانه نشین شد و دقمرگ شد و یکی قیصر امین پور که این روزها پس از مرگش برای او امامزاده می سازند و در زمان حیاتش با حکم جنتی اخراجش کردند و سالیان دراز مغضوب شد.
مصطفی عزیز!
امروزه نه تنها روح حسین جنتی از دست رفتار پدرش در رنج است، نه تنها قهرمانان در بندی چون تو، از ظلمی که جنتی بر روند دمکراسی ایران کرده است در خشمید، که دیگر خدا از دست او به فریاد آمده است.صدای خشم خدا را از فریاد بندگان خشمگین اش در خیابان های سبز ایران نمی شنوی؟
من اگر جای خدا بودم از آنچه جنتی به نام من انجام داده ست ،خدایی ام را پس می دادم .

محسن مخملباف
25/9/1388

حالا می خواهم خاطره ای از دوستی شهید برایتان نقل كنم آن هم نه مربوط به دوران شاه كه مرتبط با همین دوران ، و دراوج قدرت این فی الواقع گمراه تر از حیوان ( كالانعام بل هم اضل) :
... در یكی از سفرهای جنتی به بیروت، او را به جنوب لبنان بردیم تا در صور برای شیعیان و در صیدا برای اهل سنت سخنرانی كند و سفارش به وحدت فرماید! ( نه این كه در قاموس ایشان تفرقه مذموم است و این روزها هم بر طبل آن نمی كوبد) .
به صور که رسیدیم ساعتی به ظهر مانده بود. ایشان بعد از كلی بد و بیراه گفتن به اسرائیل نماز را به امامت خود اقامت فرمودند ! پس از صرف ناهار بچه ها با هم قرار گذاشتیم ایشان را در بازگشت به بیروت از مسیر شریط حدودی (مرز لبنان و فلسظین اشغالی ؟) عبور دهیم تا چشمانبادامیاشان! هر بار كه به لبنان می آیند فقط به جلال محراب مسجد صور و جمال فروشندگان دوشیزه فروشگاههای اشتوره روشن نشود و لااقل یك بار هم كه شده به چشم سر ببینند شیعیانی كه حضرتشان سنگشان را به سینه می زنند كجاها زندگی می كنند .
آن دوست شهید تعریف می كرد : یادم هست آن روز راس السنه ( تحویل سال میلادی ) بود و لبنانی ها بنا به سنت هر ساله خود با شلیك تیر هوایی جشن گرفته بودند . در منطقه شریط حدودی بودیم . غروب بود و گلوله ها فضا را می شكافت و نور آن برای بچه ها شادی می آورد اما برای حاج آقا عرض می كنم!
حاج آقا از مصدر و مقصد این صداهای دهشتناك - البته به زعم دل شجاع و سر نترس خودشان - جویا شدند
گفتیم : حاج آقا ! ابن جا كه ما هستیم منطقه شریط حدودی است و ...
شاید می خواستیم در ادامه توضیح دهیم كه از این صداها باكتان نباشد . صرفا ابزار شادی بچه ها به خاطر راس السنه میلادی است . ..اما چون حاج آقا با شنیدن واژه شریط حدودی بر آشفتند و مهلت حرف زدن به ما ندادند و امریه صادر فرمودند كه یا ا.. زود ما را به بیروت برسانید چون جلسه داریم ........ ما هم توضیحی ندادیم . چشم حاج آقا ! چار تا ! تا باشه این گونه وحشت برشان ندارد و وسط حرف ما نپرند !
پس از آن كه دستور لازم برای تعجیل در بازگشت و دور شدن از منطقه خطر را دادند به ایشان گفتیم:
حاج آقا ! اینجا شریط حدودی است و آن تپه ها كه می بینید محل استقرار نیروهای اسرائیلی است اما این صداها كه می شنوید! باز حاج آقا حرف ما را بریدند و مهلت ندادند بگوییم این صداها بمناسبت سال نو میلادی است كه برای خوشایند بچه ها، بزرگتر ها به صورت مشقی شلیك میكنند ... و چون مهلت توضیح دادن به ما ندادند و ما هم خداییش بدمان نمی آمد در همان حدس و گمان بمانند و فكر كنند نیروهای اسرائیلی هستند كه دارند شلیك می كنند حرفی نزدیم فقط گفتیم : حاج آقا ! ملاحظه می فرمایید این جایی كه الان ما هستیم را هر روز بچه های شیعه جنوب لبنان پیاده طی می كنند تا به مدرسه خود برسند . این جاده محل تردد بسیاری ازشیعیان در جنوب لبنان است ...
این را گفتیم شابد قوت قلبی بشود برای حاج آقا ! و از ترسشان كه كم كم به دست و پا و زبان و رنگ رخسار سرایت كرده و از فاصله 20 كیلومتری داد می زد صاحب این همه لرزش و رنگ پریدگی بد جوری ترسیده است ( برو بالا .
گفتیم حاج آقا ! ما از این مسیر آمدیم تا حضرتعالی ببینید این مردم مظلوم شیعه چها كه از دست این صهیونیست های خدا نشناس نمی كشند .
حاج آقا ! با صدایی لرزان گفتند : علی ای حال شما زود ما را برگردونید بیروت چون جلسه داریم ! انشاءا... سفر بعد !!مفصل بازدید می کنیم !!
حال خود قضاوت كنید با چه شجاع الدوله ای ما طرفیم ! هم او كه در نماز جمعه تهران دستور حصر و حبس و شكنجه و چشم در آوردن و گوش بریدن و دست قطع كردن و خلاصه قطع مخالف ( دست چپ ، پایراست - پای چپ ، دست راست) صادر می كند همان موجود جبون وترسویی است كه در زندان شاه آن گونه به التماس می افتد