۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

:: همسر علی جمالی: چرا هر روز با یک محدودیت جدید، خانواده‌های زندانیان را اذیت می‌کنند؟




زهرا صدر: همه ی ذوق پسرک یک ساله از سالن های ملاقات آن گوشی سیاه و بزرگ است که دست می گیرد و مردی که همه “بابا” صدایش میکنند و از پشت آن گوشی دکمه ی رویش را فشار می دهد و برایش شعر می خواند. گاهی هم حوصله اش سر می رود. خوابش می گیرد خسته می شود. نمیداند چرا باید با مرد مهربان پشت شیشه های کثیف سالن ملاقات حرف بزند. هر بار که گوشی را پرت می کند نگاه پدر غمبار تر و خنده های اطرافیان مصنوعی تر می شود تا پدر حس نکند نیکان به اندازه ی او مشتاق این ملاقات نیست. نیکان پدر را نمی شناسد. او قاب عکسی است در جای جای خانه. پنج ماهه بود که پدر به جرم اندیشه و بیان بازداشت شد و هیچ کدام از اینها برای او معنا و مفهوم ندارد. به گفته ی سمیرا صدری همسر علی جمالی، “هنوز نیکان معنی واژه ی پدر را درک نمی کند” و بدا به روزی که این کودکان بزرگ شوند و درک کنند که همه ی کودکیشان بی پدر به سر شده و پدری آن سوی میله ها در حسرت یک آغوش صبحگاهی یا بوسه ی شبانگاهی مقاومت کرده و برای آزادی کشورش هزینه ها پرداخته است. علی جمالی از فعالین دانشجویی و عضو سازمان دانش آموختگان ایران ۳۱ مرداد سال ۸۹ در خیابان بازداشت شد. دبیر سیاسی سازمان ادوار به اتهام توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور، تبلیغ علیه نظام و همچنین تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی، محاکمه شد و براین اساس به دو سال و نیم حبس تعزیری وپرداخت یکصد هزارتومان جریمه نقدی محکوم شد. سمیرا صدری همسر علی جمالی و عضو شورای سیاست گزاری سازمان دانش آموختگان از محدودیت های جدید می گوید و تاکید می کند: مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند. متن کامل مصاحبه ی کلمه را با همسر علی جمالی با هم می خوانیم: ماجرای محدودیت در ملاقات ها که به تازگی مطرح شده چیست؟ متاسفانه در ایران مفهوم حق وحقوق زندانی سیاسی واژه ای نا آشنا است. در اکثر کشورهای دنیا زندانی سیاسی حقوق ویژه ی خودش را دارد اما در ایران زندانیان سیاسی که در واقع قشر خاصی از جامعه هستند به اندازه ی یک زندانی عادی هم از حقوق خود بهره مند نیستد. اولین حق یک زندانی حق تماس تلفنی در طول روز است که از وضعیت خانواده اش خبر دار شود. حدود یک سال است که تلفن بندهای زندانیان سیاسی قطع شده است. از طرفی ملاقات کابینی که تا به حال از پشت شیشه های دوجداره بوده هم جدیدا با یک ردیف میله ی محافظ پوشیده شده روی آن عذاب اور شده است. ابتدا گفتند که این ردیف متعلق به زندانیان دیگر مثل قاتل ها و قاچاقچیان است اما ما هفته ی گذشته پشت همین میله ها با عزیزانمان ملاقات کردیم. و جدیدترین محدودیت هم این بود که همانطور که شنیده اید ازهفته ی گذشته به ما اعلام کردند که فقط مجاز هستیم مدارک شناساییمان را همراه داشته باشیم. ما هر دوشنبه برای ملاقات چند ساعت درگیر هستیم. منتظر می شویم تا کارت را بدهیم و برویم بالا. گاهی بیشتر از سه ساعت طول می کشد. مشکل شما با این دستورالعمل جدید چیست؟ با این محدودیت های جدید فقط خانواده ها را در سختی و فشار بیشتر قرار می دهند. طبیعی است که ما لوازم ضروری ای داشته باشیم که لازم باشد آن را داخل کیف دستی بگذاریم. مثلا خود من که کودک یک سال و نیمه ای دارم وسایل ضروری او را همراه دارم در این چند ساعت گاهی لازم است که حتی لباس بچه را عوض کنم یا گرسنه می شود. من که نمیتوانم لباس و خوراکی و کیف پول و مدارک و همه چیز را دستم بگیرم و در خیابان راه بیفتم و بروم ملاقات. خیلی ها از شهرستان می آیند و جایی هم نیست که وسایل را تحویل بگیرد ما باید چه کار کنیم؟ مگر می شود هیچ چیز با خودمان نداشته باشیم؟ واکنش خانواده ها به این محدودیت های جدید چه خواهد بود؟ ما به این قضیه اعتراض خواهیم کرد و طبق روال با لوازم ضروری خودمان خواهیم رفت. امیدوارم آن ها هم دست از این رفتارها که باعث تخریب روحیه ی خانواده ها و خود زندانیان سیاسی می شود بردارند. فکر میکنید این رفتارها چه نتیجه ای در پی دارد؟ من میخواهم بپرسم مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند. هیچ اتفاقی نیفتاده که باعث این تصمیمی گیری شده باشد؟ من تا به حال چیزی ندیده و نشنیدم. اگر هم اتفاقی افتاده باشد، ما را در جریان نگذاشتند. اگر هفته ی آینده در مراجعه به سالن ملاقات ببینید که این دستورالعمل را اجرا می کنند چه می کنید؟ من که وسایل ضروری پسرم را میبرم و آنجا هم با توجه به شرایط برای آنها توضیح می دهیم. و اعتراض خودمان را به آنها خواهیم کرد و اگر لجبازی کردند و بی توجهی ناچاریم که به حرفشان توجهی نکنیم. همان روز که مرتب اعلام می کردند که از هفته آینده چیزی همراه نداشته باشید همه ی خانواده ها اعتراض میکردند و میگفتند دستورالعمل قابل اجرایی نیست و ما نمیتوانیم اجرایش کنیم. پیگیری قضایی کرده یا خواهید کرد؟ بله بناست که اعتراضمان را به دادستانی که همه ی کارهایمان الان زیر دست ایشان است برسانیم ما به هر حال روند قانونی را طی می کنیم. اگر به دستور دادستان باشد که ممکن است حتی به نتیجه هم نرسد. اما ممکن است که به دستور مسئولان زندان یا رده های دیگر باشد و پیگیری ما فایده ای داشته باشد. ما شعارمان این است که قانون باید اجرا شود. گرچه همسر من و باقی زندانیان در یک روال قانونی آنجا نیستند و تمام این ماجرا بی قانونی است اما با این حال ما اعتراضمان را قانونی ادامه خواهیم داد. روحیه ی آقای جمالی چطور است؟ خوب است و مثل بقیه ی زندانیان سیاسی معتقد است که جرمی مرتکب نشده و بر سر خواست هایش همچنان پا برجا است. به هر حال این دوره ها خواهد گذشت و رو سیاهی آن برای کسانی خواهد ماند که این فضا را ایجاد کردند. گفتید کودک یک سال و نیمه ای دارید. رابطه اش با پدرش چطور است؟ اصلا او را می شناسد؟ نیکان ۵ ماهه بود که پدرش را دستگیر کردند. در آن سن خیلی درکی از واژه ی “پدر” نداشت. در این یک سال و پنج ماه من همه جای خانه عکس پدرش را گذاشتم. از همان صبح که بیدار می شود می برمش پیش عکس ها و با هم به پدرش سلام می کنیم و مرتب با او حرف میزنیم که تصویر پدرش از ذهنش نرود و برایش غریبه نشود. الان پدربزگش را بابا صدا میکند چون در این ایام ایشان پدری کردند در حقش و ناخوداگاه ایشان را بابا می داند و پدر خودش را باباعلی صدا میزند. نیکان را در ملاقات ها می برید؟ بله هر هفته. توی ملاقات ها ناخوداگاه به خاطر عکس ها به پدرش عکس العمل نشان می دهد. اما به هر حال رابطه ی عمیقی که یک پدر با کودکش دارد را نمی توانند با هم داشته باشند و این علی را آزار می دهد. نیکان از آغوش و محبت پدر محروم بوده و هست و فقط یک تصویر در قاب از پدرش دارد. ملاقات کابینی برای بچه و پدرش اذیت کننده نیست و آسیب نمی زند؟ نبود پدر قطعا از نظر روانی در شخصیت نیکان تاثیر می گذارد. اما برای علی خیلی فرق دارد. من میبینم که چقدر برای او آزار دهنده شده است. هر هفته رشد پسرش را می بیند اما حتی نمی تواند بغلش کند. بچه روز به روز کارهای جدید یاد می گیرد و شیرین کاری های خاص سنش را دارد و یک پدر از تمام آنها محروم است و به خاطرات ما دل خوش کرده. من مرتب عکس های نیکان را برایش می فرستم. دوستان علی گاهی به من می گویند از واکنش های گاه و بیگاه او در مقابل عکس ها و اینکه چقدر اذیت می شود از این دوری. ما از زمان دستگیری تا اسفند ماه به مدت ۷ ماه ملاقت حضوری هم نداشتیم خودتان تصور کنید حال و روز همسرم را. من حسرت نگاه علی را در ملاقات ها می بینم و مطمئنم که نیکان بعدها ضربه خواهد خورد. من دوشنبه ها در ملاقات های هفتگی میبینم بچه های سه چهار ساله را که به ملاقات پدرشان می آیند و کمبود پدر در رفتارشان نمایان است و افسردگی در آنان مشهود. مشکلی که برای شما در کارتان به خاطر آقای جمالی مشکلی پیش آمده بود حل شد؟ خیر. آبان ماه ۸۸ حراست آموزش پرورش به دستور وزارت اطلاعات به دلیل فعالیت های همسرم و شرکت در تجمعات من را منع از کار کرد. من پافشاری کردم و به کلاس رفتن را ادامه دادم. تا اینکه یک روز که رفتم سر کلاس دیدم معلم دیگری به جای من نشسته است آن بنده ی خدا هم اصلا خبر نداشت و وقتی فهمید که من را به خاطر مسائل سیاسی از کار برکنار کردند خیلی متاثر شد. من سال گذشته خیلی تلاش کردم که آموزش و پرورش را متقاعد کنم که فعالیت های همسرم و یا اعتقادات من هیچ ربطی به کارم ندارد اما نپذیرفتند. هیچ جای دنیا مرسوم نیست کسی را به خاطر عقایدش از کار و وسیله ی معاش برکنار کنند. اما متاسفانه این اتفاق اینجا به سادگی در حال وقوع است. سخنی با مسئولان قضایی ندارید؟ تاکید میکنم که تمام عزیزان ما الان در بند هستند و من صحبت خاصی با نظام قضایی ندارم فقط آرزو میکنم روزی برسد که سیستم قضایی ایران طوری باشد که هیچ انسانی به خاطر عقیده اش در زندان نباشد. امیدوارم از این کینه توزیها و کج خلقی ها دست بردارند و عزیزانمان که بی دلیل در زندان هستند به سر خانه و زندگیشان و وجه بین المللی را به کشور برگردانند. اینکه بعد از دوسال به جای اینکه دنبال آزادی نخبگان و موثران جامعه باشند باز هم دنبال آزار دادن باشند از تدبیر به دور است.

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی تظاهرات اعتراضی مردم در تبریز و ارومیه به خشونت کشانده شد




در پی رد طرح دو فوریتی آبرسانی به دریاچه ارومیه در مجلس، مردم این شهر در خیابان ها دست به تظاهرات زدند که با واکنش خشن نیروهای انتظامی و امنیتی روبرو شدند. این درحالی است که نیروهای امنیتی با پیش بینی این تظاهرات، از پیش در خیابان ها مستقر شده بودند و اکثر فروشگاه‌ها و مغازه‌های خیابان‌های اصلی در هماهنگی با خواست نیروی انتظامی تعطیل شده بود.
پلیس ضد شورش خیابان های باکری، امام، عطایی و چهارراه عسگر آبادی شهر ارومیه را بستند.
اما همه این تدابیر عملا باعث خشم مردم شده و تظاهراتی که می توانست بصورت یک راهپمائی ساده اعتراضی برگزار شود تبدیل با تیراندازی و یورش نیروهای انتظامی به مردم؛ به تظاهرات خشونت آمیز تبدیل شد که بموجب نخستین گزارش ها، به مجروح شدن چند ده نفر و دستگیری عده ای از مردم انجامید.
علی رغم تدابیر لحاظ شده بر اساس گزارش شاهدان عینی هزاران نفر از شهروندان در ارومیه در پی ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری تجمع با پلیس درگیر شده‌اند.
کانون درگیری‌ها خیابان امام ارومیه اعلام شده است که به دلیل برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی با تظاهرات کنندگان و به دلیل کثرت شرکت کنندگان درگیر‌ها به خیابان عطایی و عسگر آبادی نیز کشیده شده است.مردم دو موتور سیکلت نیروهای ضد شورش را در جریان مقابله با نیروهای انتظامی آتش زدند. گزارش شده است که ساعاتی پس از این تظاهرات، نمایندگان مجلس رای منفی به «طرح دو فوریتی « آبرسانی به دریاچه ارومیه را تکذیب کردند.
از تبریز نیز گزارش شده است که بدنبال تظاهرات در ارومیه، مردم این شهر نیز در خیابان های اصلی این شهر جمع شدند و اکثر پاساژ های مرکز شهر تعطیل و تخلیه شد. چهار راه شهناز مرکز این اجتماع بود و صدها تن در مقابل خانه مشروطه جمع شدند. دخالت و اعمال خشونت نیروهای انتظامی برای پراکنده ساختن مردم، این اجتماع را نیز به تظاهرات و شعار علیه حکومت کشاند. باغ گلستان، چهار راه شهناز، گونگا باشی، بازار، بازار آغزی خیابان فردوسی، چهار راه آبرسان از جمله مراکز تظاهرات مردم گزارش شده است. اختلال در شبکه تلفن همراه، کند شدن اینترنت در ارومیه و شهرهای آذربایجان شرقی از جمله تدابیر امنیتی برای قطع ارتباط مردم و پخش اخبار تظاهرات بوده است. نیروهای امنیتی با مراجعه به بیمارستان مطهری اورمیه قصد بازداشت مجروحین را داشته اند.


======

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

گزارش های مجلس را بدهید آقای خامنه ای بخواند!




چهارشنبه هفته گذشته، جمعی که از آنان بعنوان "فعالان و برگزیدگان بخش خصوصی و مدیران عرصه‌های "اقتصادی – صنعتی – کشاورزی – بانکی – فناوری اطلاعات و خدمات، همراه با نمایندگان تشکلهای صنفی" نام برده ‌شد، با آقای خامنه‌‌‌ای ملاقات کردند. در ابتدای این دیدار که بیش از 3 ساعت طول کشید، 18 نفر از فعالان اقتصادی حکومتی که اسدالله عسگراولادی پیشقراول آنان بود، دیدگاههای خود را درباره اوضاع اقتصادی کشور بیان کردند. البته از نمایندگان تشکل‌های کارگری(از جمله خانه کارگر)، حتی آنان که در جمهوری اسلامی مجاز هستند، کسی حق حضور در این مراسم را نداشت چه رسد به اینکه سخنرانی کند.
آقای خامنه‌‌‌ای در این مراسم گفت:
"همانگونه که در سخنان اغلب فعالان مشهود بود با همت مغزهای متفکر، و شخصیتهای علمی و فنی، پیشرفتهای چشمگیری در عرصه‌های تولید، خدمات، کشاورزی، صنعت و صنایع دانش بنیان به وقوع پیوسته که متأسفانه اغلب مردم از آن مطلع نیستند و باید این افتخارات ملی که متعلق به ملت ایران است، به اطلاع مردم رسانده شوند... یکی از شگردهای جنگ روانی دشمنان در شرایط کنونی، ناامید کردن مردم بویژه نسل جوان و فعال کشور است، بنابراین همواره باید پیشرفتها و ظرفیتهای شگرف کشور برای اطلاع مردم منعکس شود "
دست بر قضا در همین هفته مجلس شورای اسلامی که بدلیل نزدیک شدن انتخابات کمی می‌خواهد از خود جسارت نشان دهد،گزارشی از وضع اقتصادی دوره احمدی نژاد منتشر کرد. ما برای انکه "مردم و نسل جوان و فعال از پیشرفت‌های شگرف کشور" در دوره احمدی نژاد که آت الله خامنه‌‌‌ای آن را "بهترین دولت ایران از زمان مشروطیت تا کنون" معرفی کرده آشنا شوند و بدلیل انکه صدا و سیما از انتشار آن خودداری کرده است خلاصه‌‌‌ای از این گزارش را می‌اوریم. ضمن اینکه این گزارش دلایل اقتصادی و اجتماعی شکست سنگین احمدی نژاد از میرحسین موسوی در انتخابات سال 1388 را آشکار می کند.
در این گزارش که روزنامه "تهران امروز" به نقل از موسی الرضا ثروتی منتشر کرده درباره کارنامه کلی دولت احمدی نژاد گفته می‌شود که "در مجموع و بطور کلی دولت تنها ۳۳ درصد برنامه چهارم توسعه را اجرا کرده و به ۶۷ درصد از اهداف برنامه پایبند نبوده است."
رشد اقتصادی
در بخش رشد اقتصادی هدف برنامه در پایان پنج سال رسیدن به رشد اقتصادی هشت درصد بوده است. در سال۸۴ (یعنی زمان دولت خاتمی) رشد اقتصادی حدود۶٫۹ درصد بوده که با روند کاهشی در سال ۸۶ به ۶٫۷درصد رسیده است. در نیمه دوم سال ۸۷ به ۲٫۷ درصد رسیده و در پایان سال (یعنی در مقطع کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری) به ۱٫۳ درصد رسیده است؛ در سال ۸۸ رشد اقتصادی حدود ۳٫۹ درصد اعلام شده و در دو سال پایان برنامه نیز رقم دقیق و مشخصی اعلام نشده و در سال ۸۹ هم هنوز اعلام نشده است." به عبارت دیگر از زمان پس از روی کار آمدن احمدی نژاد رشد اقتصادی مرتب رو به نزول گذاشته که بدترین نقطه آن دوران انتخابات ریاست جمهوری- دوره دوم- بوده و در سه سال گذشته هم اصلا اعلام نشده است.
بخش نفت
رشد اقتصادی در بخش نفت در سال ۸۴ (دولت خاتمی) ۰٫۳ درصد بوده که در پایان سال ۸۷ (در مقطع کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری) به منفی ۳ درصد رسیده است. در بخش نفت نرخ رشد استخراج نفت در تمام طول برنامه کاهنده بوده و ارزش افزوده در این بخش روند نزولی داشته است.
بخش صنعت و معدن
در بخش صنایع و معادن رشد این بخش در برنامه حدود ۱۱٫۲ درصد پیش‌بینی شده بود. اما در عمل در چهار سال اول برنامه رشد نزولی داشته و از ۱۱٫۶ درسال ۸۴ (یعنی دولت خاتمی) به ۷٫۴ درصد در سال ۸۷رسیده است.
بخش کشاورزی
در برنامه برای بخش کشاورزی پیش‌بینی رشد ۶٫۵ درصدی بوده است اما در عمل رشد بخش کشاورزی هم نزولی بوده و روند هم کاهش داشته است به طوری که اشتغال در بخش کشاورزی به طور متوسط سالانه۱۰۰ هزار نفر کاهش داشته است. (یعنی از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد تا انتخابات دهم حدود 400 هزار تن در بخش کشاورزی بیکار شده اند)
بخش خدمات
در مورد خدمات هم به طور متوسط پیش‌بینی رشد ۹ درصدی در برنامه وجودداشته اما در عمل رشد اقتصادی در بخش خدمات هم روند نزولی داشته است.
مصرف تشکیل سرمایه
عملکرد برنامه نشان می‌دهد که رشد هزینه‌های مصرفی طی برنامه چهارم کاهنده بوده و در سال ۸۷ منفی شده است. این امر نشان می‌دهد که در سال ۸۷ ایران با رکود مواجه بوده است. (یعنی انتخابات دهم در پی رشد منفی و سپس رکود ایران برگزار شد)
این گزارش دیگر "دستاوردها" ی دولت احمدی نژاد را چنین می‌شمارد:
"کاهش رقابت پذیری محصولات داخلی، افزایش واردات، عدم بهبود نسبی شاخص‌های کسب و کار، عدم توفیق در تامین منابع مالی خارجی، اتکای بیش از اندازه به سرمایه‌گذاری دولتی، پایین بودن بازدهی نسبی سرمایه در بنیادهای تولیدی، ناکارایی نظام‌های تامین کننده اعتبار، بالا بودن ریسک سرمایه‌گذاری در کشور، بالا بودن هزینه‌های مبادله"
در ادامه این گزارش به ریخت و پاش دولت احمدی نژاد از عواید نفت و گاز و اراقام گمشده اشاره شده و گفتهمی‌شود:
"طی اجرای پنج سال برنامه حداقل ۳۰۱ میلیارد دلار از عواید فروش نفت، گاز و میعانات گازی مصرف شده است که از این مبلغ ۲۳۳ میلیارد دلار در بودجه صرف شده (70 میلیارد بقیه چه شده؟) که شامل واردات فرآوده‌های نفتی و برداشت بودجه از حساب ذخیره ارزی بوده است. حدود ۵۶ میلیارد دلار دولت از حساب ذخیره ارزی بدون ذکر سقف ماده واحده بودجه کشور برداشت کرده است. حدود ۱۲ میلیارد دلار نیز تسهیلات به بخش خصوصی پرداخت شده است. "
تورم
متوسط رشد نرخ تورم در برنامه حدود ۹٫۹ درصد پیش‌بینی شده بود اما در عمل متوسط نرخ رشد تورم طی سالهای برنامه حدود ۱۴٫۲ درصد بوده است. یعنی شاخص قیمت کالا و خدمات از ۱۰۰ در سال ۸۳ (یعنی دولت خاتمی) به عدد ۲۰۳ در سال ۸۸ رسیده است. (حتما به دلیل همین تورم 203 درصدی بوده که احمدی نژاد 25 میلیون رای آورده!)
ما به همین مقدار "پیشرفت چشمگیر و دستاورد" دوران احمدی نژاد که آقای خامنه ای در دیدار با وارد کنندگان بزرگ، تجار محترم و سرمایه داران تجاری به آن اشاره کرد اکتفا می‌کنیم و تصور می کنیم، ایشان اگر همین گزارش را از قول مجلس بخواند می فهمید که – اگر خود نقش اصلی در کودتا را نداشته - در تایید شتابزده انتخابات ریاست جمهوری دهم تا چه اندازه اشتباه کرده است زیرا تنها 25 میلیون دیوانه می توانستند به چنین دولتی با چنین کارنامه ای دوباره رای دهند. دلیل زندانی بودن موسوی و کروبی را نیز باید در پنهان کردن همین اطلاعات از مردم جست.



راه توده 329 31 مرداد ماه 1390

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

نگاهی به سخنرانی هاشمی رفسنجانی مقایسه حسن با حسین یعنی نیاز به جنگ نداریم!


هاشمی رفسنجانی در مراسم افطار با جمعی از علما و فضلای حوزه‌های علمیه و خانواده‌های آنها گفت:

اغلب ما در بیان تکریم امام حسین(ع) سنگ تمام می‌گذاریم، اما وقتی به امام حسن و صلح ایشان می‌رسیم، تبعیض قائل می‌شویم. درحالیکه کار و عملکرد امام حسن(ع) هیچ کمتر از قیام خونین برادر بزرگوارشان نبود. این بزرگوار نیز در آن مقطع و شرایط همان کاری را انجام داد که باید انجام می‌داد.
اگر حضرت علی(ع) حکومت کرد و شهید شد، اگر امام مجتبی صلح کرد و به شهادت رسید و اگر حسین(ع) قیام کرد و سرش را از بدن جدا کردند، همه برای پایداری و عزت اسلام و امت اسلام بود و ما نباید با برداشت‌های تبعیض‌آمیز، در حق برخی از معصومین خود ظلم روا بداریم.
امروز با وجود توطئه‌های گوناگون داخلی و خارجی که از هر سو بر امت اسلامی وارد می‌شود وظیفه تشخیص موضوع و روشنگری و آگاهی‌بخشی علما و فضلا دوچندان شده است و همه ما باید به این نقطه برسیم که در هر مقطع از تاریخ، مصلحت اسلام و امت اسلامی چیست تا بتوانیم به درستی به وظایف خود عمل کنیم.

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

جانشین سابقه نماینده رهبر در سپاه نوجوان ها را با پسته و گردو به داخل 70 هزار مساجد بکشید


حجت الاسلام ذوالنور، از آن گروه شاگردان و مریدان مصباح یزدی که در رکاب او شمشیر می زنند. درجریان کشف برخی ارتباط های باند احمدی نژاد با محافلی در خارج از ایران و گرفتار شدن گریبان رحیم مشائی که بعنوان پل واسط این ارتباط ها، ذوالنور را که رابطه گسترده ای با باند احمدی نژاد دارد از جانشینی نماینده ولی فقیه در سپاه کنار گذاشتند. البته اعلام شد که بازنشسته زودهنگام شده! و خودش اعلام کرد که می خواهد در انتخابات مجلس آینده شرکت کند و به همین دلیل از سپاه استعفاء داده است! ادعائی که هیچ عقل سلیمی باور نمی کند. کسی نماینده ولی فقیه در سپاه باشد و آنوقت خود را بازنشسته اعلام کند که برود نماینده مجلس شود! تازه اگر رای بیآورد.
ذوالنور، در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، رهبری لباس شخصی ها و کفن پوشان حرفه ای را در قم برعهده داشت و به همین دلیل به محض پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی، جایزه را دادند و با حکم و تائید آقای خامنه ای رفت به سپاه و شد دست دراز مصباح یزدی در سپاه!
اخیرا مصاحبه ای کرده با همشهری ماه و در آن ضمنا ادامه حمایت از باند احمدی نژاد گفته:
مجلس باید از حالت محافظه کاری خارج شود. من به مجلس منتقد بودم یعنی معتقد بودم که بعضی از نمایندگان مجلس ما در فتنه 88 نقش خودشان را ایفاء نکردند. معتقد بودم برخی از اصولگرا‌ها بهتر از این هم می‌توانستند عمل کنند. در یک جاهایی مجلس گیر اضافی به دولت داده است .
ما حدود ۷۰ هزار مسجد در کشور داریم. اقامه نماز هزینه دارد. فقط خواندن نماز نیست. الان دراستهبان فارس وقتی بررسی کردند دیدند تعداد قشر نوجوانی که در مسجد حضور دارند رقمش از سایر شهرهای کشور بیشتر است. علتش این است که خیرین متدین فهمیده و با معرفتی بودند که آمده‌اند باغ‌های بادام و گردو را نذر کردند و گفتند این گردو و بادام به بچه‌هایی که به مسجد می‌آیند داده شود.
و در پاسخ به این سئوال که شما چرا خانه خودتان را اخیرا عوض کردید؟ گفت:
بچه ی ما ظهر که از مدرسه برگشته بود و از سرویس پیاده شده بود چند نفر دویده بودند ایشان را برداشته بودند و ماشینی هم آنجا ایستاده بود که ایشان را بربایند که مردم، کسبه و کسانی که آنجا بودند ریخته بودند و مانع شده بودند و این‌ها بچه را پرت کرده بودند و فرار کرده بودند. بعد از آن دوستان توصیه کردند که منزل ما عوض شود!
(شاید می خواستند ببرند استهبان فارس و گردو و بادام توی جیبش بریزند تا نماز و روزه اش قطع نشود! این آدم ها با این بضاعت از عقل و بینش اجتماعی در کنار فرماندهان سپاه قرار گرفتند و کودتای 22 خرداد را رهبری کردند و حالا به قول خودشان می خواهند به سنگر مجلس هم بروند تا بقیه ماموریت را آنجا انجام بدهند!)

7 ماه مانور خامنه ای برای فرار از بیان حقیقت




مقامات انگلستان و اسرائیل، ایتالیا و اسپانیا، یونان و پرتقال و بالاخره رهبر جمهوری اسلامی، همه دست به دست هم داده اند، تا ریشه انفجارهای اجتماعی موجود در اروپا و خاورمیانه و شاخ افریقا را دگرگون جلوه دهند. هرکدام به سبک و شیوه ای که برخاسته از نیاز سیاسی شان برای توجیه واقعه و یا به خیال فریب مردم. در سوریه نیز وضع به همینگونه است.
در کشورهای اروپائی، مردم زیر فشار بانک ها و کارگزاران آنها در دولت ها، یعنی نخست وزیران و رئیس جمهورها، از بحران اقتصادی سخن می گویند، بی آن که بگویند ریشه این بحران خود آنها و بانک ها و بورس ها هستند. شلیک پلیس به یک جوان را درانگلستان رسانه ها بزرگ می کنند تا مردم را فریب داده و اجازه ندهند به ریشه ها راه یابند. در ایتالیا و یونان و اسپانیا مردم را غارتگر و اغتشاشگر معرفی می کنند، در کشورهای خاورمیانه نیز رسانه ها روی روسای جمهور متمرکز می شوند تا بلکه با سرنگون کردن آن اعتراض ها خاموش شود. در اسرائیل نیز که حریق خاورمیانه از دروازه های آن نیز عبور کرده و به پایتخت رسیده وضع به همینگونه است. و در ایران نیز، رهبر جمهوری اسلامی که تاکنون مردم در هر کشور خاورمیانه ای به خیابان آمدند مدعی شد که این تاثیر انقلاب اسلامی (و لابد ایده های شخص ایشان و نتایجی است که در ایران از فقر و فحشاء و اعتیاد و استبداد و غارت به بار آمده) است! و حالا در دو دیداری که در هفته گذشته داشته، بیخ دیوار گیر کرده و نمی داند قیام مردم اسرائیل را هم قیام اسلامی معرفی کند و یا قیام یهودی!
درباره قیام مردم در انگلستان نیز ایشان و مقلدانش در نماز جمعه ها و سپاه و نیروی انتظامی یادشان افتاده از آب گل آلوده ماهی انتقال از پوشش خبری بی بی سی از کودتای 22 خرداد را بگیرند. در هیچ تفسیری از زبان آقای خامنه ای و زیر مجموعه وی کسی نشنیده که بگوید این قیام علیه استبداد و غارت در خاورمیانه است و آنچه در اسرائیل جریان دارد نیز ریشه مشترک با قیام مردم عرب دارد. آنها نمی گویند که مردم علیه گرانی و غارت حکومتی به خیابان آمده اند. درباره اعتراضات و راهپیمائی های کشورهای اروپائی و از جمله انگلستان هم نگفته اند که مردم اروپا علیه برنامه ریاضت اقتصادی دولت ها به خیابان آمده اند. اینها را نمی گویند، زیرا اگر بگویند آنوقت اعتراف کرده اند که جلوی تظاهرات قانونی مردم را – برخلاف اسرائیل و اروپا و حتی خاورمیانه که مردم آزادند به خیابان بیآیند- گرفته اند زیرا می ترسند این بار علاوه بر فریاد "یاحسین، میرحسین" علیه گرانی و فقر و غارت و سلطه سپاه بر جان و مال مردم شعار بدهند. درباره ریشه قیام مردم اروپا و خاورمیانه چیزی نمی گویند و وارد این مقولات نمی شوند زیرا همان برنامه اقتصادی در ایران درحال اجراست که در اسرائیل و کشورهای عربی و اروپائی مردم علیه آن به خیابان آمده اند. یعنی برنامه ریاضت اقتصادی که در ایران بعنوان اجرای اصل 44 قانون اساسی (البته با 90 درجه تغییری که رهبر در آن داد) و حذف لجام گسیخته یارانه ها و تورم و گرانی درحال اجراست. اگر بگویند مردم علیه گرانی مسکن به خیابان ریخته اند، آنوقت درباره کرایه کمر شکن اجاره و رکود 5 ساله مسکن درایران چه بگویند؟
درتنگنای همین قافیه است که امثال سردار شکنجه "نقدی" و یا امام جمعه موقت تهران "صدیقی" دنباله فرمایشان رهبر در دیدار با مقامات کشوری و سپس باصطلاح جوانان و دانشجویان را پی گرفته و تفسیرهای از قیام در اروپا و خاورمیانه ارائه داده اند که رابطه آن با واقعیت، رابطه کلنگ و ماه!
این بازی، به شهادت اشاره به نگاه پیک نت به قیام مردم خاورمیانه و عبور آن از دروازه اسرائیل که در همین شماره پیک نت مروری به آن را می خوانید، 7 ماه است در جمهوری اسلامی ادامه دارد.

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

کدام اسلام حاکم است؟ روزنامه نگاری اسلامی میوه تازه درخت استبداد




اختناق، غارت، دروغگوئی، فریب مردم، خصوصی کردن دارائی ملی، کودتا علیه رای مردم... حتی سانسور کتاب و مطبوعات، همه به بهانه دفاع از اسلام و نظام اعمال می شود. و از جمله حذف رشته تحصیلی روزنامه نگاری از رشته های دانشگاهی و یا خواست رهبر جمهوری اسلامی برای اسلامی کردن خبرنگاری!
از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تا اکنون که در آن هستیم و آن را نیز پشت سر خواهیم گذاشت، دو اسلام و یا بهتر است بگوئیم دو برداشت از اسلام در جمهوری اسلامی با هم درجدال بوده اند. یک برداشت همان است که اکنون آقای خامنه ای پرچم آن را در دست دارد و نتیجه اش همان فاجعه ایست که در ایران حاکم است، و یک برداشت هم همان بوده و همان است که در پیام محمد خاتمی در همین شماره پیک نت می خوانید. این دو برداشت در تمام عرصه و زمینه ها در طول 33 سال گذشته حاکم و جاری بوده است. از جمله روزنامه نگاری و مطبوعات و کتاب.
آقای خامنه ای پشت شعار و خواست خود برای اسلامی کردن خبرنگاری، در پی تبدیل مطبوعات و رسانه ها و خبرنگاران به منتشر کنندگان نظرات ایشان که آنها را آرمان های انقلاب جا زده، و تعریف و تمجید از دستآوردهائی است که او مدعی آنهاست و دهها میلیون مردم ایران منکر آنها. خبرنگاری اسلامی از نظر ایشان یعنی ادامه همان شیوه 20 و چند ساله ایشان برای روی صندلی نشستن و برای کسانی که به دیدارش می برند سخنرانی کردن و حالا انتظار دارد خبرنگاران همین سخنان را مخابره کرده و درچارچوب آن تا سخنرانی بعدی که معلوم نیست با سخنرانی قبلی کدام تفاوت ها را خواهد داشت و متاثر از چه جنگ و جدالی در پشت صحنه حکومتی است حرکت کنند. اگر چنین نیست، باید از او پرسید مگر آیت الله موسوی خوئینی ها که نایب رئیس مجلس و رهبر دانشجویان خط امام و امیرالجاج و دادستان کل کشور در زمان آقای خمینی بود، صاحب امتیاز و مسئول روزنامه سلام نبود؟ مگر حجت الاسلام عبدالله نوری صاحب امتیاز و مسئول روزنامه "خرداد" نبود؟ مگر برادر خود ایشان، یعنی حجت الاسلام هادی خامنه ای صاحب امتیاز و مسئول روزنامه "حیات نو" نبود؟ و یا حجت الاسلام محتشمی پور و یا شیخ مهدی کروبی صاحب امتیاز و مدیر مسئول و حتی سردبیر روزنامه نبودند؟
این تازه مثال هائی از جمع روحانیون است، والا در جمع مسلمانان غیر روحانی دهها صاحب امتیاز و مدیر مسئول و سردبیر و خبرنگار می توان نام برد. مگر اینها مسلمان نبودند و روزنامه نگاری اسلامی نمی کردند که همه را توقیف کردند؟
بنابراین، درد و بحث در جای دیگر است. معیار اسلام نیست، معیار شخص ایشان و نظرات بد آینده ایست که در همه زمینه ها دارد و البته بهانه "اسلام"!

۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

:: چیزی از ملت سوریه کمتر نداریم. تا کی باید بنشینیم ونظاره گر باشیم !

آیا وقت آن نیست و نرسیده است که ما ملت ایران که در شعار و خودپسندی شهره عالم وآدم هستیم بخود بیائیم؟؟ ملتی که همیشه بصورت شعارگونه به تاریخ چند هزارساله اش مباهات وافتخار میکند، وهمیشه از اعراب با عنوان ملخ خور ومارمولک خور وچنین القابی یاد میکرده ومیکندچرا زمینگیر شده است وتماشاچی؟؟ ببینید ملت سوریه چه چیزی از ما بیش دارد که چنین استوار وجانانه رو درروی حکومت خونخوار بشار اسد ایستاده وبا دادن اینهمه کشته وزخمی و محبوس چنین استوار و تمام قد درمقایل بشار اسد وجمهوری اسلامی ایستاده و اعلام نموده است که تا سقوط حکومت بشار اسد جنایتکار بخانه باز نخواهند گشت. با ما چه کرده اند؟ برما چه رفته است که تا این حدخنثی وبی تفاوت شده ایم. ترسیدن برای چیست؟ این یک لقمه نان کوفتی تا این حد ارزشمند است که بنشینیم وشاهد این همه تجاوز و غارت وحمله وهجوم به همه چیز خودمان باشیم؟؟ کی باید از خودمان بیرون بیائیم وچشمی به اطرافمان بیندازیم؟ سکوت قبرانی و تحمل اینهمه تحقیر برای چیست؟ مگر ملت سوریه این یک لقمه نان را نداشتند؟ مگر ملت سوریه نمیتوانست درهمان قدم اول که ده نفر کشته شدند به خانه ها بخزند وبشار را بر کرسی قدرت باقی بگذارند؟ مقایسه کنیم وببینیم مشکل ما با دیگر ملل منطقه که دیکتاتورها را یک به یک از کرسی قدرت پائین کشیدند، درکجاست؟ با اینکه ملت ایران فروزنده مشعل آزادی خواهی درمنطقه بود واوج آن در حرکت اعتراضی 25 و 30 خرداد88 بنمایش گذاشته شد و در مناسبت های دیگر هم آن حرکتها ادامه یافت ومیتوانست با همت وغیرت و استمراربه نقطه تعیین کننده که همانا فروپاشی جمهوری اسلامی بود برسد، متاسفانه در میانه راه آن حرکت ها با همه هزینه ای که برایش پرداخت شده بود، قربانی نظریه بازگشت به دوران طلائی امام و اجرای بدون تنازل قانون اساسی گردید که هنوز هم در رخوت وفترت ناخواسته خارج نشده. عرب ها ازحرکت ما درس آموختند ویکان یکان به نتیجه هم رسیدند که مردم سوریه نیز با همه بی کفایتی های جامعه جهانی درآستانه پیروزی جانانه ای قراردارند که جمهوری اسلامی بشدت از آن بیمناک است ودرخوف ووحشت.، ولی ملت ایران که با حرکتهای اعتراضی خود جرقه انفجاربمب آزادیخواهی را زده بود، هنوز اندر خم یک کوچه بن بست ودر چنبره هراسی بیهوده گرفتار آمده وبنظر میرسد که هنوز هم مدعیان اپوزیسیون در دو گروه بندی برانداز و اصلاح چی نتوانسته اند به اصلاح ناپذیری حکومت اسلامی بیک نقطه نظر مشترک دست یابند. تکلیف چیست؟ اینکه بازهم بنشینیم ومنتظر اقدامات دلسوزانه آمریکا وانگلیس وآلمان وفرانسه و...بمانیم؟ یا اینکه خودمان بعنوان ملت ومالک این کشور که توسط مشتی آخوند وملای ضد ایرانی به اشغال درآمده فارغ از دعوای گروه های سیاسی وارد میدان شویم وتکلیف مان را با رژیم جمهوری اسلامی روشن کنیم، همانگونه که ملتهای مصر ولیبی و تونس و سوریه ویمن و...کردند. بیایئد روز اول مهرماه را به نقطه آغازی دیگر بدل نمائیم. بیائید روز اول مهرماه ساعت هفت بعد از ظهر خط قرمز ترس را از پیش روی خودمان برداریم وباحضوری گسترده و بهم فشرده بار دیگر جرقه نابودی این حکومت فاسد را بزنیم. بیائید دست دردست هم ودرکنار یکدیگر با اطلاع رسانی همه جانبه با خشمی بنیان کن وحضوری متراکم ناقوس مرگ این رژیم ایران برباد ده را بصدا دربیاوریم. ما هیچ چیزی از ملت سوریه ویمن ومصر و تونس و...کمتر نداریم بجز خود فروختگانی که نمیخواهند این نظام جهنمی فرو بپاشد. بهمین جهت هم درتلاشند تا شاید بتوانند با خدعه ونیرنگ وپدرسوخته بازی بار دیگر بصورت سوپاپ اطمینان عمل نمایند تا شاید بتوانند با طرح موضوعات فریبکارانه مثل انتخابات آزاد و مقولاتی از این دست که درجمهوری اسلامی بکلی بی معناست، بتوانند خشم مردم را فروبنشانند ونگذارند که این عمارت ظلم برسر پایوران وکارگزاران خائن وخونخوارش فروبریزد. گزارش ارسالی از نسل سوخته،فیس بوک

۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

رویدادهای جلسه دیروزمجلس تذکر به نمایندگان مجلس در حوزه دخالت های رهبر قرار گرفت

تقریبا کلیه خبرگزاری های داخلی، روز گذشته گزارش هائی از جدال لفظی میان علی لاریجانی رئیس مجلس و کوچک زاده نماینده ای که در لیست سپاه و امنیتی ها به مجلس هشتم فرستاده شد دادند. شرح مفصلی درباره شرایط و مدارس تحصیلی نمایندگان میاندوره ای و...
همه آن بحث ها یکطرف، این جمله یکی از باصطلاح نمایندگان حاضر در مجلس هشتم بنام جهانبخش محبی نیا، با صدای بلند خطاب به کوچک زاده یکطرف:
"رهبر خواسته اند "به آنها که مجلس را بر هم می زنند تذکر داده شود".
تفسیر این جمله چه می توان باشد جز این که حتی تذکرهای آئین نامه ای در مجلس را علی خامنه ای تعیین می کند.
خودمحوری، مانند همه نمونه های تاریخی، استبداد و خودکامگی را بدنبال می آورد و معنای جمله بالا جز این نیست.
شاید در آینده از بیت رهبری دستور صادر شود در توالت های مجلس را از صبح که کار مجلس شروع می شود، تا ظهر که وقت نماز است ببندند تا نمایندگان بهانه ای برای در رفتن از جلسات نداشته باشند. دراین صورت بر این مجلس، توسط خود نمایندگان همان خواهد رفت که میرزاده عشقی در باره مجلسی که به استبداد رضاشاه رای داد سرود: بر چنین مجلس و کر و فرش باید.....